Add new comment

سلام
تغییر سازمانی موفقیت آمیز تا چه اندازه وابسته به تاکتیک های مدیریت و رهبری تغییر است؟ آیا رهبری اصیل شرط لازم برای رهبری تغییر است؟ یا می توان ادعا کرد که سهم تاکتیک های رهبری تغییر بیش از داشتن رهبری اصیل است؟ یا اینکه رهبری اصیل استفاده از چنین تاکتیک هایی را تسهیل یا اثربخشی آنها را بیشتر می کند؟
دوم، اگر به دو طبقه بندی رایج در مدیریت تغییر یعنی الگوی ادکار و رویکرد یادگیری سازمانی اشاره کنیم، آیا رهبری تغییر برای سازمانهای یادگیرنده و در سطح بالای بلوغ فعالیت های انسانی اهمیت بیشتری ندارد؟ در حالیکه در رویکردی ماشینی به تغییر تاکتیک ها معنای بهتری پیدا می کنند؟
ممنون

Restricted HTML

  • Allowed HTML tags: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • Lines and paragraphs break automatically.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
Image CAPTCHA
Enter the characters shown in the image.