جناب آقای احدی پرست، سلام. ضمن تشکر از کامنت، لطف و علاقهمندی شما، چند ایده در ارتباط با مطلب جنابعالی به نظرم میرسد. از نظر گروهی از روانشناسان دو نوع خود شیفتگی وجود دارد، که یکی تا حدی طبیعی و بیشتر از نظر مفهومی شبیه عزت نفس است و ممکن است در رابطه با باورکارامدی بالا باشد. این حالت میتواند موجب تلاشهای زیاد و تا حدی استقامت شود. نوع بعدی و شاید در امتداد جنبه منفی یک پیوستار، مخرب و به تدریج بیمارگونه است. در این نوع دنیای ذهنی فرد به تدريج ساختگی و غير واقعي، و رفتارهایش به دلیل عدم توجه یا توجه کافی به دیگران حالتی استثماری داشته و غیر اخلاقی است. نوع مخرب آن میتواند مانع هر نوع رابطه انسانی سالم و دو طرفه شود. در این شرایط تصمیم گیریهای مدیر هم فاقد کیفیت و مقبولیت لازم خواهد بود. لذا موفقیت در جاهایی که نیاز به روابط انسانی دو طرفه، كسب كمك از ساير افراد، و فهم نیازها و شرایط دیگران وجود دارد به احتمال خیلی زیاد با خودشیفتگی مخرب همراستا نباشد. همچنین نوع مخرب آن مانع فهم صحیح وقایع پیرامونی از جمله تهدیدات و فرصتها آنطور که واقعا هستند میشود. این نوع و میزان از خودشیفتگی ممکن است برای برخی مدیران سازمانها پیش آمده و مانع درک صحیح مورد نیاز برای موفقیت شود. نوع اول خود شیفتگی اگر کنترل و مراقبت نشود میتواند تبدیل به نوع دوم شود. از اینرو خودشیفتگی چند بعدی بوده و آثار آن هم حالتی دینامیکی میتواند داشته باشد. ممکن است همانطور که جنابعالی اشاره داشتید آثار مثبت و منفی ابعاد و دینامیک آن طی زمان شرایط پیچیدهای را موجب شود. از طرفی دیگر، به نظر اینجانب جدا از مفهوم موفقیت، احتمال غیر اخلاقی بودن عملکرد مدیران خودشیفتگی از موضوعات قابل تاملی است که دیر یا زود مديران را با موضوعاتی جدی در مسیر زندگی درباره ميزان واقعی بودن موفقیتشان مواجه خواهد ساخت. با تشکر مجدد و به امید دیدار. علوی
جناب آقای احدی پرست، سلام. ضمن تشکر از کامنت، لطف و علاقهمندی شما، چند ایده در ارتباط با مطلب جنابعالی به نظرم میرسد. از نظر گروهی از روانشناسان دو نوع خود شیفتگی وجود دارد، که یکی تا حدی طبیعی و بیشتر از نظر مفهومی شبیه عزت نفس است و ممکن است در رابطه با باورکارامدی بالا باشد. این حالت میتواند موجب تلاشهای زیاد و تا حدی استقامت شود. نوع بعدی و شاید در امتداد جنبه منفی یک پیوستار، مخرب و به تدریج بیمارگونه است. در این نوع دنیای ذهنی فرد به تدريج ساختگی و غير واقعي، و رفتارهایش به دلیل عدم توجه یا توجه کافی به دیگران حالتی استثماری داشته و غیر اخلاقی است. نوع مخرب آن میتواند مانع هر نوع رابطه انسانی سالم و دو طرفه شود. در این شرایط تصمیم گیریهای مدیر هم فاقد کیفیت و مقبولیت لازم خواهد بود. لذا موفقیت در جاهایی که نیاز به روابط انسانی دو طرفه، كسب كمك از ساير افراد، و فهم نیازها و شرایط دیگران وجود دارد به احتمال خیلی زیاد با خودشیفتگی مخرب همراستا نباشد. همچنین نوع مخرب آن مانع فهم صحیح وقایع پیرامونی از جمله تهدیدات و فرصتها آنطور که واقعا هستند میشود. این نوع و میزان از خودشیفتگی ممکن است برای برخی مدیران سازمانها پیش آمده و مانع درک صحیح مورد نیاز برای موفقیت شود. نوع اول خود شیفتگی اگر کنترل و مراقبت نشود میتواند تبدیل به نوع دوم شود. از اینرو خودشیفتگی چند بعدی بوده و آثار آن هم حالتی دینامیکی میتواند داشته باشد. ممکن است همانطور که جنابعالی اشاره داشتید آثار مثبت و منفی ابعاد و دینامیک آن طی زمان شرایط پیچیدهای را موجب شود. از طرفی دیگر، به نظر اینجانب جدا از مفهوم موفقیت، احتمال غیر اخلاقی بودن عملکرد مدیران خودشیفتگی از موضوعات قابل تاملی است که دیر یا زود مديران را با موضوعاتی جدی در مسیر زندگی درباره ميزان واقعی بودن موفقیتشان مواجه خواهد ساخت. با تشکر مجدد و به امید دیدار. علوی