اين جمله كه عميق ترين نوع رهبري بر خود تغيير باورها و ارزش هاي دروني است، بجاست. اما به نظر من اين باورها جداي از شخصيت انسان ها نيست. يعني نمي توان قسمت به سختي قابل تغيير شخصيت را جداي از قسمت راحت تر قابل تغيير باور دانست.
اين كه انسان ها به لزوم آفرينش مستمر باور داشته باشند، ممكن است از شخصيت گشوده در برابر تجربه آن ها ناشي شود. يا اين كه به دنبال بهبود زندگي انسان هاي ديگرند، ممكن است پيامد شخصيت دلپذير ايشان باشد.
در مجموع ولي به نظر مي رسد اين منشي كه شما فرموده ايد، منش انسان هاي تاثيرگذار و تحول گراست.
اين جمله كه عميق ترين نوع رهبري بر خود تغيير باورها و ارزش هاي دروني است، بجاست. اما به نظر من اين باورها جداي از شخصيت انسان ها نيست. يعني نمي توان قسمت به سختي قابل تغيير شخصيت را جداي از قسمت راحت تر قابل تغيير باور دانست.
اين كه انسان ها به لزوم آفرينش مستمر باور داشته باشند، ممكن است از شخصيت گشوده در برابر تجربه آن ها ناشي شود. يا اين كه به دنبال بهبود زندگي انسان هاي ديگرند، ممكن است پيامد شخصيت دلپذير ايشان باشد.
در مجموع ولي به نظر مي رسد اين منشي كه شما فرموده ايد، منش انسان هاي تاثيرگذار و تحول گراست.