فاصله بین دانستن و گفتن با عمل

ثبت شده توسط بابک علوی در چهارشنبه, ۱۳۹۲/۱۱/۲۳ - ۰۳:۳۰

برچسب‌ها

به نام خدا. مدت‌ها است که تبیین فاصله بین آنچه «می‌دانیم» با آنچه واقعا «انجام» می‌دهیم از جمله موضوعات کلیدی برخی حوزه‌های علوم انسانی بوده است. در حوزه دانش و هنر مدیریت، افراد مختلفی بر اهمیت کم کردن این فاصله در مدیران و سازمان‌ها تأکید کرده‌اند، و این مفهوم را در سطوح مختلف فردی و سازمانی مورد بررسی قرار داده‌اند. در روان‌شناسی نیز موضوع فاصله بین دانش و نگرش با بروز رفتار از موضوعات مبنایی شناخت ریشه‌های بروز رفتار انسانی بوده است. این موضوع در یادگیری حوزه‌های علوم اجتماعی و انسانی و به خصوص مدیریت و رفتار سازمانی دارای اهمیت بیشتری می‌شود، چرا که تعامل اثربخش بین حوزه اندیشه و عمل در این زمینه‌ها نقش اصلی را در اثرگذاری نهایی بر محیط پیرامونی دارد. هدف از پرداختن به این موضوع تنزل جایگاه اندیشه، نظریه، و یا دانش نیست، بلکه اهمیت دادن به سطحی از تعادل و تناسب بین دانش و عمل است. همچنین تأکیدی است بر یادگیری از انواعی از تجارب عملی که بتواند یک محقق را نیز در یادگیری یکپارچه‌تر و اثربخش‌تر یاری بخشد، و از این طریق دانش ذهنی اثرگذار تری ایجاد کند.
در این یادداشت، با تمرکز روی کاربرد این موضوع در یادگیری دانش عرصه‌های سازمانی و مدیریتی و در سطح فردی، ضرورت و ریشه‌های احتمالی موضوع به اختصار مرور می‌شود. هر چند در انتهای یادداشت، رویکرد‌هایی نیز درباره اینکه چگونه بتوان از دانش همین موضوع در عمل استفاده کرد پیشنهاد می‌شود.

ضرورت پرداختن به موضوع
ضرورت پرداختن به این موضوع را می‌توان از ابعاد مختلفی بررسی نمود، اما در این یادداشت ضرورت بررسی موضوع حداقل از زوایای زیر قابل تأمل است:
١. فاصله زیاد بین آنچه می‌دانیم، و به خصوص آنچه که درباره آن صحبت می‌کنیم، با آنچه واقعا انجام می‌دهیم، می‌تواند در حوزه‌هایی اثرگذاری إنسان را به شدت کاهش دهد؛
٢. فاصله این دو پدیده امکان یادگیری را کاهش داده و انسان را در فضای ذهنیات محصور می‌دارد، و اگر این ذهنیات مسیری اشتباه و غیر واقع بینانه را در پیش گیرند، ممکن است فرد را به مقصدی فاقد اثربخشی لازم و واقعی بر زندگی خود و دیگران سوق دهد؛
٣. غرق شدن در اندیشه‌ها و افزایش دانش بدون تعامل لازم با دیگران، و پرهیز از به چالش کشیدن دانستنی‌های خود در عمل، ممکن است در بلندمدت توهم «زیاد دانستن درباره پدیده ها» را ایجاد کند. از این منظر، تصویر غیر واقعی از خود داشتن شاید یکی از عوامل کلیدی برای شکست باشد.

ریشه‌های این فاصله
برخی محققان و اندیشمندان مدیریت مانند ففر و ساتون (٢٠١٣)، ریشه‌هایی مانند موارد زیر را برای این فاصله مطرح کرده‌اند:
١. ترس از شنیدن انتقاد دیگران از عملکرد خود در صورت پذیرفتن مسئولیت‌هایی برای تحقق دانش خود در عمل؛
٢. تعهد کمتر در بیان و حرف زدن در مقایسه با عمل کردن و نتیجه گرفتن؛ به بیان دیگر حرف زدن درباره دانش خود مسئولیت عاملیت نمی‌آورد؛
٣. کیفیت و کمیت صحبت در‌‌ همان لحظه قابل ارزیابی است، که باعث می‌شود ارائه حرف‌های خوب جذابیت بیشتری پیدا کند؛
۴. قابلیت ضعیف‌تر برخی افراد در تعاملات رفتاری و کار با دیگران، در مقایسه با امکان صحبت کردن بدون نیاز به تعامل جدی با افراد دیگر در عمل؛
۵. باهوش دیده‌تر شدن در زمان نقد دیگران، به جای پذیرش مسئولیت عملی و خود را در معرض نقد دیگران قرار دادن.

شاید بتوان با استفاده از تعالیم روان‌شناسی اجتماعی نیز برخی ریشه‌های احتمالی دیگر را نیز به این لیست أضافه کرد:
١. نظام تربیتی مبتنی بر دانسته‌ها به جای تقویت رفتارهای اثرگذار؛
٢. بها دادن زیاد به هوش‌شناختی و حجم یادگیری به جای بها دادن کافی به احساس مسئولیت و تاثیر گذاری در عمل؛
٣. جدا کردن تئوری و دانش از موفقیت این حوزه‌ها در عمل؛
۴. تجربه و تمرین اندک برای به کار گیری دانش در عمل برای ایجاد اعتماد به نفس لازم برای به کار گیری دانش در بارهای بعد (بر اساس بعد باور به کنترل رفتار نظریه آجزن، ١٩٨۵)؛
۵. کم بودن مهارت‌های ارتباطی و رابطه‌ای و هوش هیجانی که مانع تعامل با دیگران برای به کارگیری دانش در عمل می‌شود؛
۶. ریسکی بودن و امکان هزینه زیاد دادن در قبال پذیرش مسئولیت عمل کردن به دانش خود، در مقایسه با افزایش دانش و حتی در مقایسه با صحبت کردن درباره دانش خود (بر اساس بعد هنجاری نظریه آجزن)؛
٧. کمبود یادگیری در حوزه «هیجانی و نگرشی» در مقایسه با یادگیری در حوزه «‌شناختی» (بر اساس نظریه یادگیری بلوم (آندرسون و دیگران، ٢٠٠١))؛
٨. فقدان آشنایی و تمرین لازم با تاکتیک‌ها، تکنیک‌ها، و ابزارهای به کارگیری دانش خود در عمل و تأکید زیاد و صرف بر حوزه اندیشه به جای رشد متوازن اندیشه و عمل؛
٩. فعالیت زیاد و أنحصاری در محیط‌هایی که صرفا نظام ارزشگذاری آن‌ها بر حوزه اندیشه است تا عمل (بر اساس بعد هنجاری نظریه آجزن)؛
١٠. قرار گرفتن در یک چرخه که تقویت ارزشگذاری بر دانش بدون عمل باشد و در نتیجه آن تقویت مستمر این چرخه.

رویکردهایی عملی برای جلوگیری از افزایش این فاصله
١. پذیرش مسئولیت‌هایی عملی حتی اندک در حوزه‌های دانشی خود و تن دادن به پاسخگویی؛
٢. تعامل نسبی بیشتر با افرادی که به بعد عملی کردن دانش خود الویت می‌دهند؛
٣. ایجاد تعادل در یادگیری اندیشه‌های نظری و یادگیری از تجربیات عملی افراد دیگر؛
۴. پرهیز از نقد‌های غیر ضروری از دیگران به صرف اینکه دانش نظری محدودی در آن حوزه‌ها داشته باشیم؛
۵. تلاش برای یادگیری تکنیک‌ها و ابزارهای لازم در کنار رشد دانش نظری خود، برای به کارگیری دانش خود در عمل؛
۶. تلاش برای دریافت فیدبک از نتایج اقدامات عملی خود به جای ابراز نظر صرف؛
٧. تعامل با محیط‌هایی که غیر از فیدبک دادن به حوزه دانشی ما، فیدبک‌هایی در زمینه رفتار و اثرگذاری عملی هم به ما بدهند.

تأمل بیشتر روی این موضوعات برای دانشجویان حوزه‌های علوم انسانی و مدیریت می‌تواند مهم باشد، چرا که افزایش مستمر دانش از یک طرف، و تن دادن به عملی کردن آموخته‌ها در سطوح مختلف و با روش‌های گوناگون، می‌تواند یادگیری اثربخش بر محیط را موجب شود.

منابع

 

Ajzen, I.‎ (1985)‎.‎ From intentions to actions:‎ A theory of planned behavior (pp.‎ 11-39).‎ Springer Berlin Heidelberg.‎   

Anderson, L.‎ W.‎, Krathwohl, D.‎ R.‎, & Bloom, B.‎ S.‎ (2001)‎.‎ A taxonomy for learning, teaching, and assessing:‎ A revision of Bloom's taxonomy of educational objectives.‎ Allyn & Bacon.‎

Pfeffer, J.‎, & Sutton, R.‎ I.‎ (2013)‎.‎ The knowing-doing gap:‎ How smart companies turn knowledge into action.‎ Harvard Business Press.‎

 

دیدگاه‌ها

با عرض سلام و تشکر فراوان به خاطر مطالب مفیدتون
من قصد تحقیق در رابطه با موضوع بررسی شکاف بین نظریه و عمل در مدریت ایران رو دارم لطفا یه منبع مفیر برام معرفی کنید ضمننا مقطع من لیسانس مدیریت بازرگانی
خیلی ممنونم

با سلام و عرض ادب
اولا بنده از مطالب جنابعالی نهایت استفاده را بردم و به همین خاطر از حضرتعالی تشکر دارم
دوما بنده در رابطه با « علل روانی شکاف میان ذهنیت و رفتار » قصد مطالعه و تحقیق دارم اگر لطف بفرمایید بنده را راهنمایی بفرمایید بسیار متشکر میشود (مخصوصا معرفی منابع مفید)
با تشکر فراوان
فیض

با سلام و تشكر از جنابعالي. بهترين منبع كاربردي در حوزه مطالعات سازماني كه مي شناسم در انتهاي متن يادداشت به شرح زير مشخص شده است:
Pfeffer, J.‎, & Sutton, R.‎ I.‎ (2013)‎.‎ The knowing-doing gap:‎ How smart companies turn knowledge into action.‎ Harvard Business Press.‎
به معناي كلي كلمه و براي پاسخگويي به سوال عمومي فاصله بين ذهنيت و رفتار، لازم است مباحث كلاسيك روانشناسي و به خصوص روانشناسي اجتماعي را مرور فرماييد. هر سه منبع انتهايي يادداشت مي توانند منابع اوليه خوبي براي شما باشند.
موفق باشيد
علوي

موضوع جذابی است. به خوبی هم توسط شما پرداخته شده.
فکر میکنم دست کم دو پدیده به ایجاد این فاصبه به ویژه در ایران کمک میکند.
اول اینکه خیلی از مسایل نظری که در دانشگاه یا کتب روز دنیا میخوانیم اصلا با سطح عمل در کشور ما همخوانی ندارد و در نتیجه ماهیتا نمیتواند به طور کامل عملی شود.
دوم هم ترس از شکست هست که شما به جنبه اعتماد به نفس آن اشاره کزده اید. ولی باید به آن فشار هنجاری شکست را اضافه کرد. در جامعه ای مثل ایران که احساس میکنم به دلیل عقاید مذهبی آرمانگراست (شاهد علمی ندارم) و به دلیل بعد جمع گرایی الگوی هافستد به جمع و نظر جمع اهمیت زیاد میدهد، فشار هنجاری شکست میتواند مانع از تجریه خیلی از دانش ها شود.

سلام. ممنون از این متن و از نظر شما و پاسخ دکتر.
به نظر شما، پدیده موجود در کشور آن است که "مسائل نظری کتب روز دانشگاهی با سطح عمل در کشور ما مطابقت ندارد" و در نتیجه ماهیتا "نمی تواند" بطور کامل عملی شود یا اینکه پدیده کشور ما آن است که افرادی پیدا نمی شوند که بخواهند آنچه در این کتب فرا می گیرند را به سطح عمل برسانند، که وضعیت اینگونه شده است؟ با تشکر

سلام آقاي كاظمي
ممنون از نظرات شما. با كاربردي نبودن برخي موضوعات از نظر سطح عملي بودن آن، و همچنين موضوع ترس از شكست با شما موافقم. البته ترس از شنيدن انتقاد كه در يادداشت مطرح شده است شايد مرتبط با اين موضوع باشد. ترس از شكست مي تواند به موضوع كمال گراي يا perfectionism هم مرتبط باشد.
براي موضوع اول شايد حركت از مسائل واقعي به تحقيقات، و براي موضوع دوم إصلاحاتي در نظام هاي آموزشي و نيز ارائه آموزش هايي به افراد كمال گرا مفيد باشد.
اينكه فاصله بين دانستن و عمل در گروه هاي مختلف ريشه در چه موضوعات خاص آن گروه دارد نياز به بررسي تجربي دارد، اما به نظرم ترس از شكست ريشه اين فاصله در گروه خيلي خاصي است.
با تشكر مجدد
علوي

نبی الله مرادی

چهارشنبه, ۱۳۹۲/۱۱/۳۰ - ۰۳:۳۰

مطلب بسیار جالب و مهم خصوصا در زندگی روزمره ماست. درحین خواندن مطلب، نکات و سئوالات بسیاری در ذهنم گذشت و به نظرم رسید که خوب بود بدون توجه به نظرات این صاحب نظران که از آنها نام بردید مطلب را شروع می کردید - خود این مقاله یک نمونه بسیار روشن و مصداقی از مسئله مطرح شده است که چرا ما بجای بررسی موضوع به صورت یک مسئله واقعی در تئوریها بدنبال پاسخ می گردیم.
به نظر بنده بهتر بود نمونه های عملی از این عدم تطابق های علم و عمل و یا بقول شما فاصله علم و عمل را جمع میکردیم و با بررسی هریک علت یابی ، جمع بندی و به ارائه راه حل می پرداختیم.
چند مورد از این نمونه ها می توانند موارد زیر باشند:
- چرا ما علیرغم داشتن دانش مدیریت زمان در زمانبندی کارهای روزمره خود مهارت کافی نداریم؟
- چرا مهندسین ما علیرغم داشتن هوش خوب و علم زیاد در دانش ریاضیات در مقایسه با مهندسین مثلاً آمریکایی دارای مهارت کافی در طراحی نیستیم؟ - یک مطلب بسیار جالب را در اینجا مطرح می کنم و اگرتوانستم بعداٌ بیشتر توضیح خواهم داد. بنده با یک فوق دیپلم الکترونیک آشنابودم که حدود بیست پنچ سال پیش ماشین حسابی ساخته بود که با صدای گوینده چهار عمل اصلی را روی اعداد انجام می داد. فعلاً این مطلب رادر گوشه ذهنتان داشته باشید.
- چرا ما علیرغم اینکه می دانیم صبح زود بیدارشدن برای سلامتی و برای خیلی چیزها خوب است اما هیچگاه ( البته بنده خودم را می گویم) صبح زود از خواب بیدار نمی شویم؟
- چرا آموزش استاد شاگردی که روش سنتی آموزش بود به نظر خروجی بهتری برای جوامع داشت؟
- چرا برای خودسازی - که یک کار عملی است و نه تئوری - اساتید فن قائل به این هستند که بدون استاد نمی توان به جایی رسید؟
و بسیار از موارد دیگر ...
به نظر بنده یکی از علت های این مسئله در درجه اول نداشتن انگیزه در فرد یادگیرنده که خود نیز ناشی از نیاز کاذب به یادگیری موضوع مورد نظر است می باشد. یعنی نیاز به یادگیری و عمل به آن دانش در او بدرستی بوجود نیامده و یا سطح این نیاز به آستانه ای که فرد را وادار به عمل کردن کند نرسیده است. برای مثال فردی که می داند اگر چاهی را حفر کند به آب می رسد و از تشنگی و مرگ نجات پیدا می کند وقتی به این امر دست می زند که واقعاٌ احساس نیاز یا خطر کرده باشد.
البته تمامی علت هایی که در مقاله ذکر شده درست است اما جز دلایل اصلی نیست و یا به صراحت به این موضوع اشاره نکرده است - البته این در مقاله ها عرف است که هیچ وقت شما را به اصل مطلب نمی رساند.
دولت ها و صاحب منصبان ممالک مختلف نیز با عدم هدایت صحیح جوامع همواره به این موضوع دامن زده اند. نمونه این روند در مملکت خودمان را می توان با برنامه ریزی های غلط آموزشی در سطح مملکت برشمارد. حتماً شما شنیده اید که بسیار از دندانپزشکان ما درحال ساختمان سازی هستند. علت این موضوع چیست؟ زیرا عملی ترین کار برای رسیدن به اهداف خود که همان کسب ثروت است را در اینکار می بینند. و... این دندانپزش الان به نیاز واقعی و دانش مورد نیاز خود پی برده است.
دلیل دومی که من فکر می کنم این است که گاهی همانطور که اشاره شد عدم تعادل برقرار کردن بین دانش و عمل باعث بوجود آمدن این مشکلات می شود. مثلاٌ شما در کلاس زبان شرکت می کنید و بعد از فراگیری چند قاعده به جای انجام تمرین کافی بدنبال یادگیر قواعد دیگر می روید. اینجا استاد مربوطه و نظام آموزشی است که باید این رویه را اصلاح کند از شاگرد نمی توان انتظاری داشت او شیفته یادگیری است استاد باید این تعادل را برقرار نماید.
تشکر از توجه شما

جناب آقاي مرادي
با سلام
از نظرات شما ممنونم. به نظرم موضوعي كه شما از آن نگران هستيد مقداري با هدف يادداشت اينجانب متفاوت است، البته موضوع شما هم موضوعي مهم است. برداشت بنده از مطلب جنابعالي توجه جدي به فايده عملي نظريه ها و كارهاي علمي و پرهيز از ورود به نظريه ها بدون كاربرد عملي آنها است. موضوع مورد نظر يادداشت فوق اينست كه چرا آنچه را كه مي دانيم به آن عمل نمي كنيم. اين دو موضوع با هم مرتبط و در يك چرخه هستند و ممكن است ريشه هاي مشتركي داشته باشند، اما مي توان آنها را جداگانه نيز بررسي نمود.
فاصله بين دانستن و عمل كردن به معناي صرف نظر كردن از نظريه هاي علمي كه توان خوبي براي تبيين پديده ها دارند نيست. اتفاقا اگر از نظريه هاي خوب براي حل مشكلات استفاده نكنيم، خود نشان دهنده فاصله زياد بين دانستن و عمل كردن است! شايد همين بي اعتقادي به نظريه هاي علمي به طور كلي پيش فرضي براي فاصله بين دانستن و عمل كردن شود.
نكته خوبي هم كه اشاره داشتيد اينست كه تبديل دانستن به عمل نيازمند انگيزه و نگرش مثبت به بروز رفتار است. اهميت نقش الگوها و رفتارهاي آنها نيز از موضوعات بسيار قابل تأملي است كه به آن اشاره داشتيد.
ممنون و موفق باشيد
علوي

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.