به نام خدا. در ادامه یادداشت قبلی، در این یادداشت به اختصار استراتژی های روششناختی لازم برای بومی سازی دانش مدیریت از منظر معرفتشناسی تفسیری (Interpretivism) مورد بحث قرار میگیرد. در معرفتشناسی تفسیری، شناخت محقق از یک پدیده وابسته به وی و دیدگاههایش میباشد. همچنین از زاویه این نوع معرفتشناسی، شناخت یک پدیده بدون شناخت زمینه (Context) آن ممکن نیست، و از اینرو پدیدههای مشابه در زمینههای مختلف دارای ویژگیهای متفاوتی میتوانند باشند (گولدینگ، ۲۰۰۲)، که الزاماً دانش حاصله درباره آنها را نمیتوان به پدیدههای مشابه دیگر تعمیم آماری داد (گر چه در این حوزه مفهومی با عنوان تعمیم یا تکرار پذیری نظری نیز طرح میشود). از اینرو معرفتشناسی تفسیری موجب نوعی از روششناسی تحقیق در علم مدیریت شده است که در آن مطالعه عمیق پدیدههای سازمانی از طریق روشهایی مانند تحقیقات کیفی، مطالعات موردی، مشاهده مشارکتی و سایر روشهای مشابه مورد تاکید قرار میگیرد (مورگان و سمیرسیچ، ۱۹۸۰). به طور خاص استراتژی مطالعه موردی، وقتی این برداشت وجود دارد که موضوع مطالعه را نمیتوان به راحتی از زمینه آن جدا کرد، استفاده میشود (یین، ۲۰۰۳). از اینرو در تحقیقات مدیریت استفاده از روش مطالعه موردی (یگانه و چندگانه) و همچنین روشهای مختلف کیفی کاربرد گستردهای یافته است. طی دو دهه گذشته محققین متعددی بر لزوم تقویت تحقیقات سازمانی مانند رهبری سازمانی وابسته به زمینه تحقیق تاکید داشتهاند (بریمن، استفنز، و کامپو، ۱۹۹۶).
گر چه شاید امروزه اکثر محققین با رویکردهای مختلف معرفتشناختی، به نوعی تاثیر عوامل زمینهای پدیده سازمانی مورد مطالعه را در نظریهپردازی خود در نظر میگیرند (وبر، ۲۰۰۴)، اما محققین با معرفتشناسی تفسیری به دلیل نوع نگاه خود به رویکردهای دستیابی به دانش، منطقاً باید رابطه نزدیکی با مفهوم «بومی سازی دانش مدیریت» (به معنای تبیین یک نظریه در ارتباط با عوامل زمینهای) داشته باشند. به عبارت دیگر، استفاده از روشهای تحقیق کیفی و مطالعات موردی بستر روششناختی مناسبی برای تولید دانش مدیریت متناسب با ویژگیهای زمینهای موجود در یک کشور با ویژگیهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خاص خود را (و یا یک صنعت خاص) فراهم میآورد. به طور خاص، ترویج و آموزش روشهای تحقیق کیفی و مطالعات موردی، از استراتژیهای کلیدی برای زمینه سازی تولید دانش مدیریت متناسب با ویژگیهای زمینهای است. در مجموع، با توجه به یادداشت قبلی که رویکرد مفهوم نظریه را مورد بحث قرار داد، میتوان از روشهای تحقیق کیفی و کمی و ترکیبی (mixed approach) برای بومی سازی نظریههای مدیریت (تدوین نظریهها و آزمون آن) استفاده نمود.
به نظر میرسد که هر چند هر نوع طرح تحقیق تجربی میتواند دارای محدودیتهای خاص خود از جنبههای مختلف معرفتی و روشی باشد، اما اگر به طور صحیح مورد استفاده قرار گیرد، در عین حال میتواند یکی از راههای مفید به سمت شناخت پدیدههای سازمانی و مدیریتی مرتبط با عوامل زمینهای باشد.
- Bryman, A., Stephens, M., and Campo, C. (1996). The importance of context: Qualitative research and the study of leadership. Leadership Quarterly, 7 (3), 353-370.
- Goolding, C. (2002). Grounded Theory: A Practical Guide for Management, Business, and Market Researchers. London: SAGE.
- Morgan, G. and Smircich, L. (1980). The case for qualitative research, Academy of Management, 5 (4), 491-500.
- Weber, R. (2004). The rhetoric of positivism versus interpretivism: A personal view, MIS Quarterly, 28 (1), iii-xii.
- Yin, R. K. (2003). Case Study Research: Design and Methods (3rd edition). Thousand Oaks: SAGE.
دیدگاهها
سلام وقت شما بخیر از این نوشته تون خیلی استفاده کردم من حوزه فعالیتم معماری و شهرسازیه و دنبال منابعی در مورد انواع استراتژی های روششناختی لازم برای بومی سازی دانش هستم اگه میشه راهنمایی بفرمایید
با سلام. از پيام شما ممنونم. لطفا به قسمت روشهاي تحقيق در لينك وبلاگ مراجعه فرماييد. اميدوارم منابع اوليه اي براي موضوع مد نظر خود (نظريه پردازي و بومي سازي) بيابيد. به اميد ديدار. بابك علوي
با سلام و تشکر از شما. با شما موافقم که سازمان هایی که با این روش های کیفی آشناتر باشند زمینه بهتری برای تولید دانش فراهم می سازند. بنده هم با سازمان هایی برخورد کرده ام که جز تحقیقات کمی آشنایی زیادی با روشهای تحقیق دیگر ندارند. البته انجام تحقیقات کیفی در سازمان ها محدودیت های اجرایی و شاید محدودیت های سازمانی دیگری هم می تواند داشته باشد که انجام این نوع تحقیقات را مشکل می کند. به نظرم موضوع جالبی را مطرح فرموده اید که موانع و عوامل تسهیل گر این نوع تحقیقات در سازمان ها هم به صورت تجربی بررسی شود. با تشکر مجدد- علوی
یا سلام
به نظر بنده به درستی از ترویج و آموزش روشهای تحقیق کیفی و مطالعات موردی، به استراتژیهای کلیدی برای زمینه سازی تولید دانش نام بردید. همزمان یک سوال در ذهن من شکل می گیرد که آیا این ترویج باید در جامعه دانشگاهی (به تنهایی) صورت گیرد؟ یا جامعه صنعت کشور را نیز باید در نظر گرفت. اگر بخواهم علمی تر سوال خود را بیان کنم:
«آیا کیفیت نتایج تحقیقات کیفی در سازمان ها (صنعت ها) یی آشنا به این روش ها و سازمان های دیگر متفاوت خواهد بود؟»
پ.ن. البته سوال بنده به وضوح یک سوال میدانی (empirical) است، و قطعا منظور بنده از پرسیدن این سوال گرفتن نظر جنابعالی درباره معتبر بودن سوال، روش پاسخ گویی به سوال و احیانا بررسی جنبه های دیگر سوال می باشد. با تشکر
افزودن دیدگاه جدید