با سلام و احترام خدمت استاد گرامی
در این زمینه به نظر می رسد که عمیق ترین انگیزه درونی برای انجام یک رفتار ، فعلی باشد که فاعل هدفی جز انجامش از فعل نداشته باشد. در مقاله ای از دسی" خواندم که مثال بارز درونی بودن یک رفتار ، بازی کودکان است. " که هدفشان فقط بازی است ولاغیر، اما مثلا بزرگتر ها همان بازی ها را برای نیل به اهدافی بیرونی و یا در بهترین حالت درونی سازی شده انجام می دهند نه خود بازی.
به نظر بنده در سازمان یک رهبر ( که بهتر است مدیری که در پی مدیریت انگیزه به ویژه انگیزه درونی هست را رهبر سازمانی بنامیم) می تواند انگیزه پیروش را تا مرحله چهارم بالا بیاورد اما مرحله آخر به نظر بنده بعید است.
و سوالم اینجاست که رهبر سازمانی ای که هدفش در جهت اهداف سازمان است و بن مایه سازمان منطق ابزاری است؛ اگر این رهبر انگیزه ای در جهت اهداف سازمانی برای پیرو ایجاد کند، آیا موجب از خود بیگانگی فرد نمی شود؟ (البته شاید این احتمال باشد که چنین انگیزه ای در پیرو ایجاد نخواهد شد.)
سپاس
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی
در این زمینه به نظر می رسد که عمیق ترین انگیزه درونی برای انجام یک رفتار ، فعلی باشد که فاعل هدفی جز انجامش از فعل نداشته باشد. در مقاله ای از دسی" خواندم که مثال بارز درونی بودن یک رفتار ، بازی کودکان است. " که هدفشان فقط بازی است ولاغیر، اما مثلا بزرگتر ها همان بازی ها را برای نیل به اهدافی بیرونی و یا در بهترین حالت درونی سازی شده انجام می دهند نه خود بازی.
به نظر بنده در سازمان یک رهبر ( که بهتر است مدیری که در پی مدیریت انگیزه به ویژه انگیزه درونی هست را رهبر سازمانی بنامیم) می تواند انگیزه پیروش را تا مرحله چهارم بالا بیاورد اما مرحله آخر به نظر بنده بعید است.
و سوالم اینجاست که رهبر سازمانی ای که هدفش در جهت اهداف سازمان است و بن مایه سازمان منطق ابزاری است؛ اگر این رهبر انگیزه ای در جهت اهداف سازمانی برای پیرو ایجاد کند، آیا موجب از خود بیگانگی فرد نمی شود؟ (البته شاید این احتمال باشد که چنین انگیزه ای در پیرو ایجاد نخواهد شد.)
سپاس