به نام خدا. گاهی اوقات در جلساتی طرحها و برنامههایی تدوین میشود که درباره مجری یا مجریان آن به اندازه کافی صحبت نمیشود، و با عجله و بدون پرداختن به شایستگیها و اراده لازم در مجری یا مجریان برای پیاده سازی طرح درباره آن طرح تصمیم گیری میشود. در اینجا قصد دارم تا استدلالی را درباره این موضوع مطرح کنم که اساساً شاید از نظر پدیدارشناختی «طرح» به عنوان یک مفهوم اعتباری بدون «مجری» آن پدیدهای ناقص و فاقد اثر بیرونی لازم و حقیقی باشد. برای اینکه بتوانیم با این موضوع ارتباط بیشتری برقرار کنیم تصور نمایید که برای حل مسئلهای طرح الف با مجری الف به عنوان پیشنهاد اول وجود دارد، و به عنوان یک راه حل دیگر طرح ب با مجری ب نیز پیشنهاد شده است. حال در نظر داشته باشید که طرح الف از منظر نوع مدل و رویکردهای نظری انجام کار در آن بسیار متکامل و همه جانبه و مورد پسند بیشتر طراحان آن است. اما مجری الف فاقد دانش، مهارتها و اراده لازم برای اجرای آن طرح است. در مقابل آن، طرح ب دارای سطح تحلیل و پیچیدگی پایینتر و یا برخوردار از ابزارها و منابع کمتر، اما مجری ب دارای توانمندی و اراده لازم و متناسب برای اجرای مطلوب برنامه ب است و انتظار میرود که طرح ب و مجری ب نیز بتوانند در حد قابل قبولی راههایی برای حل مسئله اصلی باشند. در چنین شرایطی شاید با بررسی لازم تشخیص داده شود که انتخاب و اجرای طرح ب و به همراه مجری ب در عالم واقعی حقیقی تر و شاید بهتر از انتخاب برنامه الف و مجری الف باشد و نتایج قابل قبول تری تولید نماید. زیرا طرح و مجری آن چنان در هم آمیخته هستند که پدیدهای واحد را تشکیل میدهند که آثار ماهوی یکپارچهای را بر عالم بیرونی میگذارند. در واقع آنچه در عمل اتفاق خواهد افتاد و بر محیط اثرگذار خواهد بود پدیدهای است که حاصل طرح، اراده و شایستگی لازم در مجری برای ایجاد یک تاثیر ارزش آفرین است. به بیان برخی فلاسفه «براى انجام فعل، باید علم به فعل و نیز ماده هاى که فعل به او تعلق میگیرد، براى انسان حاصل شود.». گر چه حقیقی بودن با اثربخش بودن دو مفهوم جداگانه هستند، اما یک طرح حقیقی اثربخش دارای مجریانی شایسته و صاحب اراده است. البته یک طرح حقیقی با مجری نامناسب نیز حقیقتی ناکارامد خواهد بود. اگر این استدلال درست باشد، تا زمانی که برنامه و ایدهای دارای مجری مناسب آن از نظر شایستگی و اراده لازم و کافی نباشد نمیتوان آن را به تنهایی دارای ماهیتی حقیقی دانست. از این بحث میتوان این پیشنهاد کاربردی را مطرح کرد که به همراه یا در امتداد خلق ایدههایی برای حل یک مسئله، نیاز به شناسایی و انتخاب مجری مناسب آن نیز وجود دارد تا آن را از عالم اعتباریات به امری حقیقی تبدیل کند. یا اینکه اگر شانس یافتن چنین گزینهای وجود نداشت باید به سراغ آن طرحی رفت که مجری آن طرح بتواند نتایج بهتری از آن در ارزش آفرینی برای ذینفعان تولید نماید. در بدترین حالت نیز ممکن است طرحی خوب توسط یک مجری به گونهای اجرا شود که خسارات زیادی را به همراه داشته باشد و شاید از همان ابتدا نباید چنین طرحی بدون مجری مناسب آن انتخاب و اجرا میشد. در چنین حالتی آنچه حقیقی است یک طرح خوب با مجری بد است که در حالتی یکپارچه حقیقتی ناکارآمد را موجب شده است. به نظر میرسد که یک طرح خوب به همراه اصالت درونی در مجریان آن پدیدهای حقیقی و اثرگذارتر باشد.
دیدگاهها
با سلام و سپاس
۱- شاید یکی از مصادیق عدم توجه به مفهوم طرح، برگزاری مناقصات و برون سپاری پروژه هایی باشد که اتفاقا از نظر مالی هم هزینه ی بالایی دارند، اما به دلیل رعایت روندهای قانونی لازم است که برای آنها مناقصه برگزار شده و قرارداد متناسب با نیازمندی های مطرح شده در مناقصه تنظیم شود. گاهی در این گونه موارد، کارفرما تخصص کافی برای نوشتن طرح مورد نظر در مناقصه ندارد و هم چنین اطلاعات کافی و شفاف برای شناسایی قابلیت های شرکت های پیمانکار ندارد که بخواهد طرحی متناسب با توانمندی آنها بنویسد. در بعضی اوقات نیز از شرکت مشاوری برای نوشتن طرح کمک می گیرد، که لزوما آن شرکت مشاور به عنوان مجری طرح در مناقصه برنده نمی شود. در این صورت قراردادی با مبلغ بسیار زیاد برای اجرای طرحی با مجری نامتناسب با آن طرح منعقد می شود، که این خود ایجاد هزینه های بعدی را برای تغییر طرح به دنبال دارد.
۲- با توجه به عدم تقارن اطلاعاتی طرح ریز و مجری، شاید در مواردی بهتر باشد علاوه بر اینکه تناسب مجری و طرح را در «شناسایی و انتخاب» طرح و مجری در نظر می گیریم، سعی کنیم مجری احتمالی را در تدوین طرح «مشارکت» دهیم، زیرا به احتمال زیاد، او خود بهتر از دیگران به توانایی های خویش و چالش های اجرایی طرح آگاه است. البته نمی دانم که در چه شرایطی مشارکت اثربخش خواهد بود و در چه شرایطی غیراثربخش.
سركار خانم شريفان، با سلام و تشكر
بنده در حوزه اي كه مطرح كرديد اطلاعات لازم و كافي را ندارم و نمي توانم إظهار نظر كنم. اما به نظرم جالب است اگر در اين زمينه مشورتي با اساتيد حوزه مورد اشاره داشته باشيد.
موفق باشيد
علوي
با سلام خدمت استاد گرامی
تحلیل همزمان مجری و طرح میتواند در محیط های دیگر مشابه موارد زیر باشد.
۱. تحلیل همزمان ساختار و کارکنان داخل آن: بعضی از سازمان ها بر اساس ماموریت و شرایط خارجی سعی در طراحی ساختار دارند و سپس سعی می شود منابع انسانی موجود در ساختار قرار گیرد؛ در صورتی که اگر در ابتدا منابع انسانی در نظر گرفته شود، ساختار ممکن است متفاوت تعیین گردد. به عنوان مثال، اگر مدیرعامل بر اساس سابقه قبلی و توانایی و شخصیت خود می تواند تعداد کمی معاون را به صورت مستقیم مدیریت کند، تعیین ساختاری با ۸ معاونت صحیح به نظر نمی رسد. در صورتی که ممکن است برای مدیرعامل دیگر چنین ساختاری محدودیتی ایجاد نکند. در مثال دیگر اگر بخش های دانشی منابع انسانی و اجرایی (مانند انتظامات، دبیرخانه و نقلیه) تحت نظر یک مدیریت قرار بگیرد، نیاز است تا مدیر در هر دو حوزه توان بالایی داشته باشد. و اگر چنین فردی در دسترس نباشد، شاید لازم باشد ساختار دو مدیریت جدا برای بخش های دانشی منابع انسانی و اجرایی ببیند. (یکی از سوالات در این بین، نحوه طراحی ساختار هایی است که افراد در آنها به سرعت تغییر میکنند. مثلا اکثر سمت های اجرایی دانشگاه ممکن است دوره های تصدی دو ساله داشته باشند)
۲. رویکرد شغل محور نیز دید مشابهی دارد و سعی میکند مشاغل را مستقل از شاغلین آنها تحلیل کند، در صورتی که افراد ممکن است شایستگی های بسیار متفاوتی را داشته باشند که بتوانند وظایف متفاوتی را بر عهده بگیرند و بر این اساس شاید نتوان شرح وظایفی برای یک شغل نوشت. به همین دلیل بعضی از شرکت ها سعی کرده اند از ترکیب شغل محور و شایستگی محور استفاده کنند.
با سپاس
جناب آقاي رباني، با سلام و تشكر
لطفا توجه داشته باشيد كه انچه بنده در متن به عنوان ايده پيشنهاد دادم بيشتر ماهيتي پديدارشناختي، و از منظر حقيقي يا اعتباري بودن موضوع بحث شده بوده است. اينكه از اين منظر "روش" طراحي ساختار بر أساس افراد و يا تركيب روش شايستگي محور با شغل محور چگونه مي توان عمل كرد كه مفاهيم اعتباري را به گونه اي به امور حقيقي تبديل كند (كه داراي اثربخشي بيشتري شوند) خود بحث ديگري است. به عبارت ديگر انچه در اين يادداشت مطرح شد اگر بخواهد تبديل به موضوعي "روشي" شود نيازمند بررسي بيشتر پس از پذيرش صحت نگاه "پديدارشناختي" آن دارد.
ممنون، بابك علوي
افزودن دیدگاه جدید