به نام خدا. در منابع علمی و حرفه ای گوناگون پیشنهادات مختلفی برای اینکه چگونه به کسی بازخور منفی یا مثبت دهیم ارائه شده است. مانند اینکه بازخور را به رفتار مشخصی بدهیم و تعمیم به همه موقعیت ها ندهیم؛ وقتی بازخور می دهیم روی رفتار تمرکز کنیم و نه بر روی نیت و ویژگی های شخصی طرف مقابل؛ بازخور را به تدریج و در موقعیت های مختلف بدهیم و از بازخور دهی به طور یکجا پس از مدتی طولانی که طرف مقابل را شوکه کند پرهیز کنیم و سایر موارد مهم رفتاری دیگر. این پیشنهادات خوب عمدتا بر «جنبه رفتاری» و بیرونی بازخور دهنده تمرکز دارند. مباحث "اصالت و انگیزه های درونی" شاید بتوانند پنجره دیگری به روی این بحث باز کند. از این منظر سوال اینست که با چه «انگیزه های درونی» بازخور دهیم تا بازخور رفتاری موثرتری در طی زمان اتفاق بیفتد و نتایج بهتری حاصل شود. از زاویه فوق اگر بخواهیم به کسی برای رفتار و عملکردش بازخور دهیم چند پیشنهاد اولیه برای تفکر بیشتر به شرح زیر ارائه می شود:
۱. با چه انگیزه ای می خواهیم بازخور دهیم؟ آیا می خواهیم به طرف مقابل بفهمانیم که از وی در آن کار بهتر هستیم یا واقعا قصد کمک به او را داریم؟
۲. تا چه حد قصد داریم با مراقبت و احترام و علاقه مندی به طرف مقابل کمک کنیم و در مقابل کاستی های احتمالی وی بزرگوارانه با دیدی وسیع تر «واقعا» به وی کمک کنیم؟
۳. اگر در حین بازخوردهی با واکنش غیر منتظره ای از طرف مقابل مواجه شویم، فکر می کنیم که تا چه حد باید وی را بازنده کنیم و تا چه حد این انگیزه را داریم که به موضوع اصلی «بهبود عملکرد وی» توجه کنیم و با واکنش متقابل وارد بازی برد-باخت نشویم؟
۴. آیا این آمادگی و انگیزه را داریم که در حین بازخوردهی به وی اطلاعات جدیدی را دریافت کنیم که برای ما هم جدید و باعث یادگیری شود یا از قبل درباره قصور طرف مقابل قضاوت کرده و نیازمند راهنمایی خود می دانیم؟
۵. تا چه حد این انگیزه را داریم که شرایط را از منظر طرف مقابل هم بشنویم و شاید از منظر وی موضوعات دیگری هم برای توجه وجود داشته باشد؟
۶. تا چه حد فرصت بازخوردهی فرصتی برای تسویه حساب و خالی کردن خشم و هیجانات منفی قبلی و تجمیع شده ما درباره طرف مقابل است و یا بازخوردهی را در درون فرصتی برای تعامل و گفتگو و یافتن راه هایی برای بهبود شرایط درک می کنیم؟
انگیزه های درونی و افکار ما که نمونه هایی از آنها در بالا پیشنهاد شدند احتمالا موجب خواهد شد که رفتارهای پیشنهادی برای بازخوردهی در مدیریت عملکرد منابع انسانی دارای «کیفیت انگیزشی» بهتری باشند. کیفیت انگیزشی اینگونه رفتارها در «طی زمان» آنها را واقعی تر، سازگارتر و هماهنگ تر با یکدیگر در موقعیت های مختلف کرده و احتمالا مانع ایجاد واکنش های از قبل پیش بینی نشده در ما مي شود (مانند بروز خشم و ورود به مباحثه های برد-باخت و انجام مکانیستیک و خشک رفتار بازخوردهی توسط ما). همچنين، انگيزه هاي كيفي ممکن است موجب ارتقای انعطاف رفتاری متناسب با شرایط در جهت بهبود عملکرد نزد بازخوردهنده شود. کشف روش های جدید و منعطف برای بهبود عملکرد و ارتقای فضای اعتماد فیمابین و روابط بلندمدت تر و موثرتر نيز مي تواند از پيامدهاي انگيزه هاي كيفي تر در بازخوردهي باشد.
شاید بتوان گفت که خیلی از اصول رفتاری بازخوردهی بدون داشتن انگیزه های درونی مناسب قابل بروز، تداوم در طی زمان و باور پذیر نباشند! پس احتمالا مناسب باشد که قبل از ارائه بازخور به فردی دیگر مدتی را برای تامل و ارتقای خودآگاهی درباره انگیزه های درونی خود برای آن بازخوردهی اختصاص دهیم.
(توضيح اصلاحي
بخشي از پاراگراف انتهايي اين متن در ٦ بهمن ماه به دليل بازخور خوب يكي از خوانندگان اصلاح شد. اين اصلاح بدون تغيير محتوا و صرفا از نظر اصلاح جمله بندي براي روشن تر كردن منظور متن بوده است. متن قبلي به شرح زير بوده است:
"انگیزه های درونی و افکار ما که نمونه هایی از آنها در بالا پیشنهاد شدند احتمالا موجب خواهد شد که رفتارهای پیشنهادی برای بازخوردهی در منابع مدیریت عملکرد منابع انسانی دارای «کیفیت انگیزشی» بهتری باشند. کیفیت انگیزشی اینگونه رفتارها در «طی زمان» آنها را واقعی تر، سازگارتر و هماهنگ تر با یکدیگر در موقعیت های مختلف کرده و احتمالا مانع ایجاد واکنش های از قبل پیش بینی نشده مانند بروز خشم و ورود به مباحثه های برد-باخت و انجام مکانیستیک و خشک رفتار بازخوردهی توسط ما می کند. در مقابل ممکن است موجب ارتقای انعطاف رفتاری متناسب با شرایط در جهت بهبود عملکرد نزد بازخوردهنده، کشف روش های جدید و منعطف برای بهبود عملکرد و ارتقای فضای اعتماد فیمابین و روابط بلندمدت تر و موثرتر شود.")
برای بررسی بیشتر موضوع به فیلم سخنرانی مرتبطی در این زمینه مراحعه کنید.
افزودن دیدگاه جدید