به نام خدا. موسساتی عمومی و خصوصی وجود دارند که با معرفی شاخصهایی از محیط کار و روابط سازمان با کارکنان خود، به طور ادواری در پی رتبه بندی سازمانها و شرکتها از منظر «بهترین محیط کار (Best place to work)» هستند. در برخی از این نظرسنجیها، شناسایی سازمانهای برتر با رای گیری از کارکنان سازمانها از طریق سایتهای اینترنتی (معمولا مرتبط با شرکتهای فعال در حوزه شناسایی و استخدام) درباره شرکتهای کارفرمای آنها انجام میشود. به علاوه، در کنار درخواست امتیازدهی به شاخصهای کاری مختلف، مخاطبان نقاط قوت و ضعف شرکتهای خود را نیز مطرح میکنند. در حال مرور چنین رتبه بندی در سایت گلس دور بودم (http://www.glassdoor.com/Best-Places-to-Work-LST_KQ0,19.htm) که با نظراتی جالب مواجه شدم.
در رتبه بندیهای مختلفی که موسسات گوناگون برای این موضوع منتشر میکنند، شرکتهای مختلفی دارای رتبههای برتر اعلام میشوند. اما در سایت فوق الذکر، شرکتهای فیس بوک، مک کنزی، ریوربد، بیند و کمپانی، وام دی اندرسون کنسر سنتر، پنج رتبه اول را به خود اختصاص داده بودند. سعی کردم مروری بر نظرات برخی پاسخ دهندگان داشته باشم. هر چند برای انجام دقیق این کار نیاز به تجزیه و تحلیل سیستماتیک محتوا وجود دارد که علاقه مندان به این نوع تحقیقات را به انجام آن تشویق میکنم.
از جمله نقاط قوت اظهار شده درباره این شرکتها، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. ساعات کار شناور برای کارکنان؛
۲. فرهنگ باز و بدون ترس از بیان نظرات خود؛
۳. محیط پر از یادگیری؛
۴. برخورداری از همکاران باهوش، متخصص و دوست داشتنی؛
۵. داشتن چشم اندازی موفق از آینده شرکت؛
۶. مزایای مالی خوب.
اما نکته جالب، نظرات افراد درباره نقاط ضعف این شرکتهای برتر است. برخی نقاط ضعف اظهار شده عبارتند از:
۱. به هم خوردن تعادل بین زندگی «شخصی، اجتماعی و خانوادگی» و «زندگی کاری» به خصوص برای افراد با سن بالاتر از ۳۰ (یکی از اظهارات جالب: Work/life balance is great at Facebook، IF your entire life is Facebook)
۲. عدم امکان رشد عمودی کارکنان مطلوب در ساختار سازمانی؛
۳. تبعیض در ارزش گذاری به عملکرد کارکنان در گروه های تخصصی مختلف و عدم انتخاب شایسته سالارانه مدیران؛
۴. محیط سیاسی شدید بین مدیرانی که از سایر شرکتها یه آن شرکت آمدهاند و مدیران درونی آن شرکت؛
۵. فاصله زیاد بین ایدههای مدیران ارشد با واقعیات روی زمین.
جدا از اینکه تا چه حد روش و نتایج این نظرسنجی دارای روایی است، چند نکته با توجه به اظهاراتی که مرور کردم به ذهم رسید. اولاً اینکه برداشتهای منفی و محدودیتهای گوناگون سازمانی و مدیریتی حتی در چنین شرکتهایی تا حد قابل توجهی اظهار میشود. برخی از افراد معمولا با داشتن برداشتهای کلیشهای با ایده آل سازی از شرکتهای برتر، تجربیات درونی پرفشارتری از مشکلات موجود در شرکتهای خود دارند. ثانیاً، ایجاد عملکرد متوازن در همه زمینهها حتی در شرکتهای برتر هم بسیار چالشی است و به سادگی امکان پذیر نیست. نکته آخر اینکه انجام چنین نظرسنجیهایی تا چه حد میتواند موجب ارتقای عملکرد شرکتهای مورد نظر به دلیل ایجاد حساسیت در آنها به برند منابع انسانی خود در بازار کار شود، و تا چه حد این حساسیت ها می تواند دارای تبعات منفی باشد.
با توجه به این موضوعات چند پیشنهاد برای بررسی و تحقیق در آینده به ذهنم رسید:
۱. انجام تحقیقی سیستماتیک بر روی اظهارات درج شده درباره شرکتهای برتر معرفی شده توسط نهادهای ذکر شده در سایتهای مربوطه و نظریهپردازی درباره عوامل موثر بر انتخاب بهترین شرکتها برای کار؛
۲. چگونگی ایجاد چنین موسسات نظرسنجی در ایران برای شناسایی بهترین محیطهای کاری و بررسی فواید، پیش نیازها، و ریسکهای ایجاد چنین اقداماتی از منظر ذینفعان مختلف؛
۳. جمع آوری دادههای مشابه و شناسایی عوامل موثر بر ادراک کارکنان و مدیران ایرانی از «بهترین محیطهای کاری» و شناسایی تاثیر مولفههای فرهنگی و اقتصادی ایران بر چنین قضاوتهایی؛
۴. بررسی رابطه بین ماهیت کسب و کار و صنعت شرکتها با عوامل تاثیر گذار بر برداشت کارکنان از فضای کاری مطلوب در داخل یک سازمان.
دیدگاهها
با سلام؛
پایان نامه من در رابطه با برند کارفرما است. اما در رابطه با پرسشنامه به مشکل خورده ام و پرسشنامه معتبر در این زمینه پیدا نمیکنم. اسم دانشمندان و افرادی که پرسشنامه دارند را دارم اما پرسشنامه به همراه سوالات و ابعاد آن را پیدا نمیکنم. در این زمینه میتوانید کمک کنید؟
با سلام و تشکر. به نظرم بهترین کاری که برای افزایش قابلیت های تحقیقاتی خود می توانید در فرصت انجام پایان نامه (به عنوان یک هدف اصلی انجام پایان نامه) کسب نمایید اینست که در مقالات پژوهشی مرتبط با موضوع و به خصوص مقالات همان نویسندگان به دنبال ابزارهای اندازه گیری اشاره شده در متن مقالات باشید. اگر موجود نبود از طریق ایمیل نویسندگان مقالات به آنها ایمیل زده و درخواست آن ابزارها و اجازه استفاده را دزیافت نمایید. صمیمانه آرزوی موفقیت دارم.
با سلام
وجود نقاط ضعف ۱ و ۲ بسیار جالب به نظر میرسد. به نظر میرسد این دو نقطه ضعف برای تمام شرکتهای «جذاب از نقطه نظر کارمندان» وجود داشته باشد.
۱- تعادل بین کار و زندگی: هر فردی برای «کار» و «زندگی» از منبع مشترک «زمان» استفاده میکند. طبق آرکتایپ منبع مشترک در تحلیل دینامیکی سیستمها، اگر فردی از کار خود نتیجه بهتری بگیرد، زمان بیشتری را به کار اختصاص خواهد داد و این زمان بیشتر موجب بهبود نتایج کار و افت نتایج زندگی خواهد شد. در نتیجه تعادل کار-زندگی به هم خواهد خورد (شرکت بسیار مطلوبی که تنها ۸ ساعت در روز در آن کار کنیم و سپس بدون مشغولیت ذهنی آن به زندگی بپردازیم به سختی قابل تصور است).
۲- تعداد جایگاههای شغلی در ردههای بالای سازمان محدود است. این جایگاهها به وسیله عواملی مانند ارتقا و ترک سازمان فرد قبلی خالی شده و آماده جذب فرد دیگری خواهند شد. در سازمانهای مطلوب از نقطه نظر کارکنان نرخ استعفا و ترک کار پایین است و در نتیجه جایگاههای موجود در ردههای بالایی سازمان کمتر برای ارتقای عمودی آماده خواهند شد. در نتیجه در این سازمانها نرخ ارتقای عمودی پایین خواهد بود.
با فرض صحیح بودن استدلالهای ذکر شده (که به دست آوردن صحت آنها نیاز به تحقیق و بررسی دارد)، به نظر میرسد مزیتهای «رشد عمودی مناسب و تعادل کار و زندگی» و مزیت «مطلوبیت عمومی شرکت از نظر کارکنان» مزیتهایی ناسازگار هستند و نمیتوان شرکتی داشت که تمام مزایا را توامان داشته باشد.
با سلام و احترام
نقاط قوت مذکور عموما قابل پیشبینی اما نقاط ضعف مورد اشاره به غیر از اولین مساله، نوعا دور از ذهن می نمایند و همین مطلب به جذابیت چنین موضوعی برای تحقیق بیشتر خواهد افزود.
با عرض سلام مطلب جالبی بود با اجازه شما آن را در وبلاگم می کذارم و یک پیشنهاد هم به آن اضافه میکنم متشکرم ار ارسال مطلب
سلام،
پیشنهاد دوم جهت تحقیق آتی، به نظر بسیار جذاب می آید.
با تشکر از نگارش این مطلب.
افزودن دیدگاه جدید