به نام خدا. مدتها است که با مفهوم رهبری بر خود و استراتژیهای مربوط به آن آشنا شدهام و با عطشی بسیار در جستجوی یادگیری اندیشه و منش افرادی اثرگذار هستم که حتی در سختیها و در زمان مواجهه با موانع بزرگ در زندگی، همچنان پر امید و در عین حال با روحیهای یادگیرنده مسیر خود را ادامه میدهند. گر چه استراتژیهای متعددی برای رهبری بر خود در تحقیقات مطرح شده است، اما عمیقترین و در عین حال پیچیدهترین و پنهانترین آنها «کار بر روی باورها و ارزشهای درونی عمیقی است که رفتارها و واکنشهای ما را ناخودآگاه تحت الشعاع قرار میدهند». وجود انسان در عمیقترین لایههای خود اتکا بر باورهای پایهای و ارزشها و هیجانات مرتبطی دارد که زندگی ما را لحظه به لحظه متاثر میسازند. از اینرو، همواره علاقهمند بودهام تا ریشهایترین لایههای وجودی انسانهای اثرگذار را بیابم.
به نظرم یکی از پایدارترین و موثرترین جنبههای ظرفیت وجودی که توانستهام در انسانهای رهبر، بزرگ، مفید و ماندگاری که میشناسم بیابم «باور قوی به لزوم آفرینش مستمر و صبورانه عشق ورزیدن برای بهبود زندگی انسانهای دیگر» است. کششی عظیم و آرمانی که زندگی را به آیندهای پر امید و بهتر رهنمون میسازد و زیبایی خاصی به لحظه لحظه زندگی انسان میدهد. آفرینشی که هم فرد و هم اطرافیانش را دم به دم با جریان زندگی پیوند میزند. آفرینشی که موجب تواضع، یادگیری، مقاومت، تفکر سالم و سازنده و رشد انسان میشود. به نظرم رهبران نهادهای اجتماعی برخوردار از این ظرفیت وجودی میتوانند علاوه بر خود، به دیگران هم به طور مستمر جهت و انرژی دهند و پنجرههایی به روی زندگی بهتر برای خود و دیگران بگشایند. به راستی اگر اینچنین باشد، ما در چه وضعیتی از این ظرفیت وجودی هستیم و چگونه میتوانیم در این راه قدم برداریم؟
دیدگاهها
با سلام. من فكر ميكنم رهبران واقعي هيچوقت در ابتدا به فكر راهبري ديگران نيستند كه اگر چنين باشد به خطا رفته اند . انها در ابتدا به فكر نجات خود واصلاح درون خود هستند كه اگر من درون مهار شد امكان حركت به سمت بيرون وجود داشته و نماد بيروني بروز پيدا كرده و بعنوان يك رهبر كم كم تجلي ميابد . لذا رهبري درون با خودسازي بر مبناي اعتقادات وكنترل خود شروع و سپس نمود بيروني پيدا ميكند .
با سلام. از نظر اینجانب رهبری بر خود یکی از پیش شرطهای رهبری موثر در یک سازمان است. با تشکر - علوی
با سلام. با شما موافقم که شخصیت انسان می تواند بر ارزشها و باورهایی که در رهبری بر خود برای خود انتخاب می کند و یا پرورش می دهد اثرگذار باشد (گر چه این گزاره از نظر علمی نیاز به آزمون تجربی دارد). اما افراد متفاوت با شخصیت های مشابه هم می توانند ارزشها و باورهای متفاوتی درباره یک موضوع مشخص (مانند رهبری بر خود) داشته باشند. از اینرو همه رفتارهای یک فرد الزاما از شخصیت وی ناشی نمی شود. موفق باشید. علوی
اين جمله كه عميق ترين نوع رهبري بر خود تغيير باورها و ارزش هاي دروني است، بجاست. اما به نظر من اين باورها جداي از شخصيت انسان ها نيست. يعني نمي توان قسمت به سختي قابل تغيير شخصيت را جداي از قسمت راحت تر قابل تغيير باور دانست.
اين كه انسان ها به لزوم آفرينش مستمر باور داشته باشند، ممكن است از شخصيت گشوده در برابر تجربه آن ها ناشي شود. يا اين كه به دنبال بهبود زندگي انسان هاي ديگرند، ممكن است پيامد شخصيت دلپذير ايشان باشد.
در مجموع ولي به نظر مي رسد اين منشي كه شما فرموده ايد، منش انسان هاي تاثيرگذار و تحول گراست.
افزودن دیدگاه جدید