به نام خدا. برخی اوقات دوستان و دانشجویان مختلفی با توجه به منابع و تجاربی که دارند، مطرح می کنند که آیا در زمان توسعه فردی اصرار بر ایجاد یا تقویت یک ویژگی موجب احساسی منفی و همراه با سرخوردگی نمی شود. یکی از این عزیزان چند روز پیش اشاره می داشت که مثلا وقتی قصد می کند که کاهش وزن دهد و میزان مصرف شیرینی را کم کند، وسوسهاش برای شیرینی خوردن بیشتر می شود و خود را تحت فشار بیشتری دیده و عصبی می شود. یا اینکه وقتی هدف اینست که کمال گرایی خود را کاهش دهد با تمرکز به اینکه نباید در زمان فعالیت هایش اینقدر به خروجی بیندیشد، همین حالت موجب شده است که بیشتر به موضوع حساس شود و بیشتر به کمال گرایی فکر کند و از اینرو دچار استرس بیشتری می شود. این تجربه قابل درکی است و کتب علمی و تجربی مختلفی بر آن اشاره داشته اند. به نظر می رسد وقتی با خود برخوردی کنترلی داریم تا به هدفی برسیم در خود احساس فشار بیشتری می کنیم و حتی در صورت نرسیدن به اهداف مورد نظر احساساتی مانند شرمندگی، خستگی یا سرزنش را تجربه می کنیم.
بر اساس نظریه خودتعیین گری، این موضوع ممکن است تا حدی قابل توضیح باشد. وقتی برای خود صرفا یک «باید» ایجاد می کنیم و با رویکرد کنترلی سراغ آن می رویم، به این معناست که آنرا با اختیار درونی و رضایت و نوعی آزادگی درونی «حقیقتا انتخاب» نمی کنیم و بنابراین طبیعی است که در انجام آن احساس فشار می کنیم. البته ممکن است در شروع یک فعالیت چنین انگیزه های کنترلی در حدی مفید باشند، اما در بلند مدت و یا در زمان انجام فعالیت هایی با موضوعاتی پیچیده و نیازمند به کیفیت بالا، نیاز به انگیزه هایی کیفی تر داریم. شاید مسئله اصلی در این مسیر اینست که در برنامه ریزی برای ایجاد یک تغییر یا دستیابی به یک هدف فردی نیاز به آزادگی درونی و رضایت حقیقی داریم. از اینرو شاید بهترین راه این باشد که قبل از هدفگذاری برای دستیابی به یک هدف توسعه فردی یا تغییر در خود نیاز داریم تا «انگیزه های مختارانه و همراه با رضایت حقیقی» از خود داشته باشیم. به این معنا که دست یابی به آن هدف را نه از روی اجبار با خود، بلکه از روی رضایت و تمرکز بر لذتی که از انجام آن می بریم مورد توجه قرار دهیم و با آن هدف بیش از آنکه شرایط احساس فشار را تقویت کنیم به دیده دستیابی به یک لذت از مسیر حرکت و شادمانی حقیقی از آن تجربه نگاه کنیم. به بیان نظریه خودتعیین گری، نیاز به انگیزه های کیفی بیشتری برای حرکت در چنین مسیرهای پیچیده ای داریم. به علاوه، حتی در هنگام هدف گذاری و تلاش برای دستیابی به چنین اهدافی لازم است با خود «شفقت» بیشتری داشته باشیم و بدانیم که با احساس فشار ممکن است نتوانیم به اهداف خود دست یابیم. شفقت با خود به این معنا است که تلاش کنیم که برای اصلاح خود ضمن عزم انتخاب گرایانه ای که داریم، با خود مهربان هم باشیم. اشتباهات خود را مشفقانه بپذیریم و بدانیم که اشتباه بخشی از حرکت در مسیر است و یادگیری از اشتباهات و تصحیح آنها بخشی از مسیر حرکت در توسعه فردی است.
این شفقت ورزی همراه با عزمی مختارانه و آزادانه است که با سهل انگاری متفاوت است. شفقت ورزی با خود نیاز به حس ارزشمندی از خود و عزت نفس حقیقی دارد که آنهم متکی بر انگیزه های کیفی و آزادگی با خود در زمان هدف گذاری است. از اینرو، به طور مثال حتی برای ارتقای شفقت ورزی با خود و همچنین افزایش اصالت در خود نیاز داریم که برای این کار انگیزه هایی کیفی و از روی رضایت و انتخابگری داشته باشیم و در همین موضوعات نیز با خود شفقت داشته باشیم. در مقابل، تمرین اصالت و شفقت با خود با انگیزه های کنترلی به احتمال زیاد نتایجی جز خستگی شدید و تناقض با خود در بر نخواهد داشت؛ بپذیریم که طبیعی است در مسیر افزایش شفقت با خود و یا افزایش اصالت ممکن است خیلی وقت ها پیش بیاید که شفقت ورزی کافی با خود یا اصالت کافی نداشته باشیم و برای اصلاح و بهبود اینها نیز الزاما نیاز به فشار کنترلی نداریم، بلکه نیاز به نوعی انتخابگری و آزادگی همراه با شفقت با خود داریم. در مقام یک استعاره اینکه در این مسیر نیاز است با خود مانند یک مربی هوشیار، با انگیزه و مشفق و نه مانند یک معلم سخت گیر و کنترلی عمل کنیم.
با توجه به مطالب فوق در مجموع پیشنهاد می شود که در شروع فرایند تغییر در خود، کیفیت انگیزه حقیقی خود را بررسی کنیم؛ اینکه چقدر قصد برای این تغییر از انتخاب آزادانه و همراه با رضایت حقیقی است و چقدر آن به خاطر فشار بیرونی و از سر اجبار است. حتی ممکن است در زمانی که اجباری بیرونی (مانند یک تذکر سازمانی) هم وجود دارد، ابتدا باید ببینیم که تا چه حد می توانیم در آن راستا برای خود انگیزه هایی کیفی و با رضایتمندی و اختیار شناسایی کنیم. ادامه مسیر هم نیاز به شفقت ورزی با خود و یادگیری مستمر از موفقیت ها و شکست ها دارد.
پ.ن ۱. برای مطالعه بیشتر درباره مطالب پایه ای این یادداشت به کتاب بازگشت به اصالت مراجعه نمایید.
پ.ن ۲. از جناب آقای دکتر عماد قائنی بابت بازخورد ارزشمندشان روی نسخه اول این یادداشت تشکر می کنم.
دیدگاهها
اینکه با خودمون شفیق باشیم…
اینکه با خودمون شفیق باشیم بسیار قابل تامله.
از اون روز به این حرف شما بیشتر فکر کردم.
و این باور در من ایجاد شد که درسته دارم برای تعالی خودم تلاش میکنم ولی این به معنی تخطئه و تحقیر آنچه که هستم نیست. یعنی وضعیت مطلوب هر چه که هست به معنی بد بودن وضعیت فعلی نیست.
اصلا ادبیات "خوب و بد" رو نمیشه اینجا استفاده کرد، چه حتی "خوب و خوبتر" هم برای تشریح این مسیر به دلم نمیشینه.
افزودن دیدگاه جدید