به نام خدا. امروزه در بسیاری از مقالات نظری و تحقیقاتی تجربی حوزه مدیریت با مقالاتی مواجه میشویم که با استفاده از استدلالهای نظری قضایایی در آنها تدوین شده است که ممکن است برای آزمون در تحقیقات تجربی آتی پیشنهاد شوند و یا در همان تحقیق مورد آزمون قرار گیرند. در این یادداشت ابتدا قصد دارم توضیح دهم که طی این مسیر چگونه است. سپس در ادامه و به اختصار توضیح دهم که امروزه این روش چگونه مورد استفاده برخی محققان ایرانی برای تدوین نظریههای مبتنی بر منابع اسلامی قرار گرفته است. در نهایت سوالاتی برای استفاده از این روش را مطرح کردهام.
روش اکتشاف علم تجربی توسط اثبات گرایان (positivistic) در زمان دورتری در گذشته مبتنی بر روشهای صرفاً استقرایی (reduction) بوده است. اما به تدریج بسیاری از اثبات گرایان در روشهای تحقیق خود به استفاده از روشهای قیاسی (deduction) روی آوردهاند. بدینگونه که یک محقق با استفاده از گزارههایی اولیه بر گرفته از نظریههای دارای پشتوانههای (evidence) قویتر تجربی و همچنین گزارههایی درباره شرایط خاص تحقیق خود در طی فرایندی استدلالی (argumentation) اقدام به تدوین قضایا (Theorem) و یا گزارههایی قابل آزمون (propositions) میکند. برخورداری از گزارههای اولیه دارای پشتوانه تجربی قوی از یک طرف (soundness) و استدلال منطقی صحیح برای ایجاد اتصال بین گزارههای اولیه برای تولید و استنتاج قضایای نظری از طرف دیگر (logical validity)، از شروط اصلی تدوین قضایای نظری صحیح است. البته شروط دیگری هم معمولا ذکر میشود که مهمترین آنها سازگاری نظری گزارههای اولیه با هم (به این معنا که گزارهها متناقضی نباشند) و از همه مهمتر قابل آزمون بودن (testable) و یا به عبارت دیگر بطلان پذیر بودن (falsifiable) قضایای نظری نهایی است. از اینرو، روایی (validity) اینگونه تحقیقات نهایتاً تابع اینست که تا چه حد این قضایا از آزمون تحقیقات تجربی و با آمار احتمالی سربلند بیرون بیایند. محدودیت اصلی و در واقع طبیعت این نظام معرفتی نسبی بودن و تکاملی بودن آن با استفاده از نظریههای دارای پشتوانه تجربی برای خلق نظریههای جدید است. محقق در این نظام معرفتی همواره در حال چالش با تبیینهای نظری مختلف و تلاش برای بطلان تبیینهای ناکارآمد است. البته روش اکتشاف علمی فقط محدود به اثبات گرایان نیست و امروزه رویکردهای معرفتشناختی دیگری نیز مانند تفسیرگرایی (Interpretivism) در حال گسترش روز افزون است.
رویکرد قیاسی به احتمال زیاد ریشه در ریاضیات، منطق و فلسفه داشته است. در این حوزهها گزارههای اولیه معمولا گزارههایی بدیهی و یا حقیقت آشکار (axioms) خوانده میشوند. با استفاده از استدلالهای نظری مبتنی بر اصول منطقی، از این گزارههای اولیه قضایایی (Theorem) تولید میشود که درستی آنها تابع میزان درستی استدلال و درستی گزارههای اولیه است از اینرو، اگر گزارههای اولیه حقیقت باشند و منطق مورد استفاده در استدلالهای به کار گرفته شده نیز درست باشد، آنگاه نتیجه گرفته میشود که قضایای حاصله نیز حقیقت هستند. از اینرو، روایی سنجی (validation) خروجیهای این نوع معرفت اصولاً بیمعنا است، چرا که هم بر گرفته از حقیقت و هم مولد حقیقت است. اگر ایرادی نیز در نتیجه نهایی وجود داشته باشد، ایراد و مغالطه در شیوه استدلال است.
امروزه برخی نظریه پردازان از این رویکرد قیاسی برای تدوین نظریههای مبتنی بر منابع اسلامی استفاده میکنند. روش مورد استفاده این نظریه پردازان این است که ابتدا در حوزه مورد مطالعه گزارههای اولیهای از منابع دینی استخراج میکنند. این گزارههای اولیه در واقع حقیقت آشکار (axioms) فرض میشوند. بر این اساس و با استفاده از استدلالهای منطقی قضایایی (Theorem) تدوین میشود که نظریههای نهایی را تولید میکنند. این روش از منظر برخی از نظریه پردازان به بیان صریح و یا تلویحی، رویکرد اصلی علوم انسانی اسلامی است (البته برخی نیز نگاهی تفسیر گرایانه به این موضوع هم دارند و برای تدوین نظریههایی اینگونه معتقدند که محقق مسلمان با پیش فرضهای معرفتی و جهانشناختی اسلامی، نگاه نظری متفاوت به تبیین پدیدههای پیرامونی دارد). با توجه به اصول این نوع معرفتشناسی و روششناسی قیاسی، برخی از نظریه پردازان ممکن است استفاده از روشهای تجربی برای آزمون نظریههای تولید شده را به دلیل رابطه بین قضایا و حقیقت و به شرط وجود استدلال منطقی صحیح در نظریه پردازی، بیمورد و غیر ضروری تلقی کنند.
شکی نیست که منابع اسلامی برای یک مسلمان منبع معرفتی کلیدی شناخته می شود، اما برای فهم رویکرد فوق چند سوال اساسی برای اینجانب وجود دارد، که علاقه مندم با پاسخ گویی به آنها مسیر ذهنی روشن تری را برای خود ایجاد نمایم:
۱. آیا گزارههای اولیه (axioms) ماهیتی تبیینی (explanatory) برای توضیح چرایی رفتارهای فردی و جمعی انسانها دارند؟ (هدف نظریههای تبیینی) یا ماهیت ارزشی و هنجاری دارند؟
۲. اگر اینگونه نظام استدلالی بر روی گزارههای ارزشی و هنجاری اسلامی پیاده شود، آیا حاصل آن بیشتر نظامی اخلاقی نیست؟ تا نظامی معرفتی برای تبیین پدیدهها و توضیح چرایی رفتارها؟
۳. آیا در همه زمینههای گوناگون مرتبط با علوم انسانی چنین گزارههایی تبیینی به میزان کافی برای تولید نظریه وجود دارد؟ (اگر بر روی تعریف نظریه توافق وجود داشته باشد که هدف آن عمدتاً تبیینی است) آیا معرفت شناسی تفسیری در این زمینه می تواند کمک کند؟
۴. آیا گزارههای اولیه (axioms) ماهیتی ذهنی (subjective) دارند و قابل تفسیر بر اساس پیش فرضهای محقق هستند و یا ماهیتی عینی (objective) و آشکار دارند که قابل تفسیر نیستند؟ آیا از هر دو گروه وجود دارد و کدامیک در این نوع روش تحقیق مورد استفاده قرار میگیرد؟
۵. چگونه میتوان در انتخاب گزارههای اولیه (axioms) ثابت کرد که برداشت محقق همان حقیقت آشکار دین است؟
۶. اگر گزارههای اولیه «برداشت» نظریهپرداز از حقیقت و تحت تاثیر پیش فرضهای معرفتی وشناختی وی باشند، آیا نباید برای بررسی میزان درستی نظریههای حاصله از استدلال، اقدام به آزمون تجربی و درستی سنجی نظریه در میدان عمل نمود؟
۷. اگر پاسخ به سوال ۶ مثبت باشد، آیا نباید نظام معرفتشناختی و روششناختی ترکیبی (شامل تجربی، عقلایی و دینی) و با بهره گیری از معرفت تجربی موجود را مورد استفاده قرار داد؟
۸. اگر آزمون نظریههای حاصله اقدامی صحیح باشد، در صورتیکه آن نظریههای در آزمونها موفق نشوند چه اقدامی انجام میشود؟ مرور استدلال؟ بازنگری گزارههای اولیه؟ بهبود برداشتهای اولیه و پیش فرضهای نظریهپرداز در تفسیر منابع اسلامی؟ چگونه و با چه روشی؟ توسط چه کسانی؟
۹. اگر آزمون نظریهها مجاز نباشد، در عمل چگونه میتوان تفاوت آرای نظریه پردازان این حوزه را توضیح داد؟ کدامیک صحیح خواهند بود؟
۱۰. در عمل کدام نظریههای تولید شده با این روش مفید هستند؟ اصولاً مفید بودن یک نظریه در زندگی واقعی به چه معنا است؟
دیدگاهها
باسلام وتبریک سال نو وتشکر وسپاس ازمطالب مفید وارزشمندتون.
سوالی رادرذهن داشتم که دهنم رومشغول کرده ونتونستم پاسخ آونرو پیداکنم اگربتوانید پاسخ انرابرایم ایمیل کنیدسپاس گزارخواهم بود.
سوال: نظریه های اقتصاد توسعه براساس روش استقرایی هستندیا قیاسی؟
باسپاس وتشکر مجددازاینکه مرایاری خواهیدکرد
با سلام و تشکر از علاقه مندی شما و تبریک متقابل سال نو
متاسفم که نمی توانم کمک دقیقی داشته باشم چون در حوزه اشاره شده تخصص کافی برای پاسخگویی به سوال را ندارم.
موفق باشید
بابک علوی
با سلام و عرض خسته نباشید،
من میخام منبع (اسم کتاب و نویسنده کتاب) که درباره روش استقرایی و قیاسی توضیح دادید را بدونم
ممنون میشم اگر باهام همکاری کنید... خیلی نیازدارم به اسم و نویسنده و صفحه کتاب
با سلام و تشکر. این موضوعی عمومی در اکثر کتاب های روش تحقیق و معرفت شناسی است که می توانید به سادگی منابعی را برای آن بیابید. اما شاید به عنوان یک منبع کلاسیک می توانید به کتاب منطق اکتشاف علمی کارل پاپر مراجعه نمایید. موفق باشید. علوی
با سلام و تشکر از مطلب
شاید اگر مثالی از رویکرد استدلال استقرایی و استدلال قیاسی و نیز بطلان پذیر بودن یا نبودن قضیه نهایی ذکر شود، به فهم بهتر مطلب کمک نماید.
در خصوص نظریه های اسلامی هم چون مثالی ذکر نشده مشخص نیست که منظور کدام نوع استدلال هاست، استدلال های فلسفی تر در مباحث نظری یا استدلال هایی که بیشتر در پی مرتبط کردن مباحث علمی روز با برخی نظریات دینی است. البته احتمال دارد من متوجه بحث شما نشده باشم.
یک سوال مطرح ریشه ای هم حداقل برای بعضی این است که آیا اصولاً صحیح است که استدلال یا روش استدلال برای مطالب دینی همانند با سایر علوم باشد؟ متشکر.
با سلام و تشکر از علاقه شما. متاسفم که مانند یک مقاله کامل نمی توانم این یادداشت ها را بنویسم. در اواین یادداشت وبلاگ عرض کرده بودم که این متون یادداشت هایی است که حتما نمی توانند مانند یک مقاله کامل باشند. از اینرو برای روشن تر کردن بیشتر مطلب آدرس هایی می دهم که امیدوارم خود شما با علاقه و توانمندی خوبی که دارید بیشتر جستجو و سپس به شناخت بیشتری دست بیابید.
درباره استفاده از روش قیاسی و مثال ها در اکتشاف علمی به کتاب منطق اکتشاف علمی کارل پاپر مراجعه نمایید. گر چه نقدهایی جدی هم به کارهای ایشان وارد شده است. نمونه های واقعی از مقالات قیاسی در حوزه های تحقیقات گوناگون مدیریت بسیار فراوان است. اگر به مقالاتی که دارای فرضیه هایی آماری هستند که این فرضیه ها در این مقالات آزمون شده اند مراجعه نمایید، همگی از این رویکرد استفاده کرده اند. استدلال قیاسی بر اساس نظریه ها و سپس ارائه فرضیه ها و در نهایت آزمون.
در مورد استدلال هایی که برای نظریه پردازی بر اساس گزاره های اولیه از منابع دینی مطرح هستند همکاران دانشگاهی و حوزویان محترمی کارهای متنوعی انجام داده و در حال انجام هستند. برخی فعالیت های پژوهشی همکاران محترمی مانند جناب آقای دکتر رضاییان و جناب آقای دکتر دانایی فرد از این نوع هستند. آخرین نمونه تز دکتری که بنده مطالعه کرده ام و از این رویکرد قیاسی استفاده کرده است به شرح زیر است:
طراحي و تبيين مدل توسعه يافته رهبري اصيل مبتني بر ديدگاه علامه طباطبايي. خانم دکتر نونا مومني
تقریباً شاید با تفاوت هایی رویکرد اصلی مطرح شده در همایش علوم انسانی اسلامی هم اینگونه بوده است. می توانید سایت این همایش را در اینترنت بیابید. ویژه نامه منتشر شده این همایش هم حاوی مطالب مرتبطی است.
در مورد موضوع سوال آخر سرکار عالی هم بنده تخصص لازم را ندارم و مانند شما، یادداشت اینجانب هم به معنای نیاز به یادگیری و نیاز به پاسخگویی به سوالات اینچنینی است.
موفق باشید
علوی
سوال
سلام از یادداشت تا بسیار استفاده کردم من هم برای تکمیل مقاله ام سوالی دارم که نیاز به منبعی معتبر دارم لطفا به من کمک می کنید؟ رشته من جامعه شناسی است و خیلی منطق بلد نیستم ولی فکر می کنم استدلال و اجزای آن را می توان گفت که روش هستند و به عوان یک نوع روش تحقیق در تحقیقات اجتماعی استفاده می شوند ولی سند ندارم برا این حرف خودم.
من میخوام یک جمله را از ماکس وبر نقد کنیم اون جمله این هست: روش تابع نتیجه است. در کتب منطق میگن نتیجه تایع استدلال است. حالا من باید توضیح بدم استلال اجزایی دارد ولی آیا این اجزاء روش هستند یا نه؟ منظور از روش اینجا روش تحقیق کردن هست. باید توضیج بدم ثابت کنیم آیا اشکال استدلال و داده های مربوط به آن همان روش است یا نه؟ اگر استدلال روش باشد پس نتیجه تایع روش است. منبع معرفی می کنید لطفا؟
با سلام و تشکر از طرح سوال و…
با سلام و تشکر از طرح سوال و آرزوی موفقیت در تحقیقتان. در تحقیقات رشته بنده اگر تحقیقی دارای منطق قیاسی و سپس به صورت تجربی و دارای ماهیت کمی باشد، ابتدا نیاز به یک مدل نظری دارد (البته تحقیق اگر کیفی باشد عمدتا منطق استقرایی دارد). این مدل های نظری که حاوی فرضیه هایی هستند بر اساس «استدلال های نظری» مرتبط با پیشینه تحقیقاتی و مبانی نظری مربوطه تدوین می شوند و روایی آنها بر اساس درستی استدلال ها و صحت ورودی هایی که از تحقیقات تجربی قبلی اخذ می شود قابل بررسی است. تا اینجا موضوعی با عنوان «روش» که به معنای «روش تحقیقی تجربی» باشد وجود ندارد، بلکه منظور از روش، روش تدوین استدلال است (که استنتاج قیاسی از آن جمله است). از منظر تحقیقات رشته بنده معمولا وقتی از کلمه «روش» یاد می شود منظور «روش تحقیق تجربی» (empirical) است. به این معنا که برای آزمون گزاره های نظری (مدل نظری) با چه روش یا روش هایی «داده های» لازم به صورت تجربی جمع آوری، تحلیل و از آنها جمع بندی می شود. برای اینکه منبعی درباره مباحث استدلال در نظریه پردازی و روش ها داشته باشید شاید منبع/منابع زیر را مفید بیابید و اگر درباره «روش تجربی» منبع نیاز دارید، به کتاب های روش های تحقیق علوم انسانی که در اکثر رشته های این حوزه وجود دارند مراجعه نمایید. موفق باشید
Whetten, D. A. (1989). What constitutes a theoretical contribution?. Academy of Management Review, ۱۴(۴), ۴۹۰-۴۹۵.
Sutton, R. I., & Staw, B. M. (1995). What theory is not. Administrative Science Quarterly, ۳۷۱-۳۸۴.
Weick, K. E. (1995). What theory is not, theorizing is. Administrative Science Quarterly, ۴۰(۳), ۳۸۵-۳۹۰.
Corley, K. G., & Gioia, D. A. (2011). Building theory about theory building: what constitutes a theoretical contribution?. Academy of Management Review, ۳۶(۱), ۱۲-۳۲.
افزودن دیدگاه جدید