به نام خدا. آیا رفتار انسان ها بیشتر تحت تاثیر نهادها یا به تعبیر دیگر ساختارها است و یا تحت تاثیر عاملیت خود آنها؟ این سوالی جدی است که در ادبیات تحقیقاتی با عناوین مختلفی مانند «تناقض نمای عاملیت جا سازی شده» (The paradox of embedded agancy) یا «تناقض نمای عاملیت-ساختار» مطرح شده است. نکته اصلی این چالش اینست که آیا اگر انسان ها و سازمان ها محصول نهادها و ساختارهای فراگیرتری هستند و مجموعه باورها، پیش فرض ها و رفتارهایشان در داخل نهادهای مربوطه و مکانیزم های مختلف نهادی شکل می گیرد (در راستای نظریه نهادی)، آیا جایی برای عاملیت فردی انسان ها و تاثیر گذاری خود فعالان در عرصه های اجتماعی و سازمانی باقی می گذارد؟ قبلا هم در یادداشت دیگری در این وبلاگ استدلال شده است که گر چه نقش نهادها/ساختارها بر افکار و رفتارهای انسان های درون آن نهادها قوی است، اما عاملان تغییری همواره میتوانند با اتکا بر عاملیت خود تاثیرات قابل توجهی بر نهادها و سازمان ها بگذارند و موجب تغییراتی قابل توجه شوند. البته میزان تاثیر و موفقیت آنها طبیعتا میتواند تحت تاثیر عوامل مختلف دیگری نیز قرار گیرد. با توجه به اینکه این موضوع به طور خاص تاثیر زیادی بر ترویج گفتمان «بازگشت به اصالت»، به دلیل جایگاهی که «عاملیت» انسان در این گفتمان دارد، می گذارد، به نظر لازم است در اینباره زوایای بیشتری مورد بحث قرار گیرد. شاید بررسی در این راستا به تقویت گفتمان بازگشت به اصالت در مواجهه با گفتمانی ایستا از نظریه نهادی و یا صرفا توجه به جنبه های ساختاری برای ایجاد تغییرات رفتاری، کمک کند.
اصالت یکی از محورهای اصلی عاملیت انسان است و از زوایایی این دو دارای هم پوشانی های مفهومی زیادی هستند. قصدمندی و اتکا به مکانیزم های خودتنظیمی انگیزشی مبتنی بر انگیزش مختارانه و انتخاب گری و مواجهه بدون سو گیری با حقایق بیرونی، ریشه های عاملیت هستند که به شدت تحت تاثیر میزان اصالت اند. در واقع اصالت انسان ها ازجهت روانشناختی تا حد زیادی بر همین اساس تعریف می شود. اصالت با اتکا بر انتخابگری و قصدمندی در واقع نیرویی وجودی است که در مقابل فشارهای نهادی مقاومت می کند و در صورتی که افکاری بر اساس مکانیزم های نهادی پذیرفته شود، به علت تاثیر اصالت، آن پذیرش همراه نوعی تالیف و سطحی از انتخابگری خواهد بود. حال اگر فردی تحت تاثیر گفتمان نظریه نهادی به شکلی ایستا باشد، جایگاهی برای عاملیت قائل نبوده و نهادها و ساختارها را آنقدر ایستا و قوی میبیند که نمی توان شاهد تغییری در آنها بود. به علاوه، از این منظر تغییرات رفتاری صرفا در صورت ایجاد تغییراتی نهادی و ساختاری قابل توضیح خواهد بود. البته به نظرم این خود تناقضی درونی در مفهومی ایستا از نظریه نهادی است. حال آنکه در شرایط خاصی عاملیت و اصالت انسان هایی می تواند باعث شود تا تغییراتی نهادی در عرصه ها مختلف ایجاد شود. در این راستا بارها شاهد این نقد بوده ام که مخاطبینی حتی در بین مدیران و دانشگاهیان با این توضیح که وقتی انسان ها در جامعه و سازمان ها در داخل گفتمان های قوی و تاثیرات نهادی جنبه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مربوطه فکر کرده و رفتار میکنند، چه جایی از عاملیت و اصالت وجود دارد؟!
اخیرا مقاله ای را مطالعه کردم که تحلیل نسبتا جدیدی برایم ایجاد کرد. این مقاله درباره موضوع «کارآفرینی نهادی» و مروری بر ادبیات تحقیقاتی این حوزه با تاکید بر مباحث سازمانی بود (باتیلانا، لکا و بوکسنبام، ۲۰۰۹). در این مقاله تلاش شده بود تا ضمن ارائه چارچوبی نظری، توضیح داده شود که چگونه کارآفرینان نهادی که دارای دو ویژگی شروع کنندگی تغییر در نهادها و فعال در پیش برندگی آن تغییرات هستند، قادر هستند تا علیرغم وجود ساختارها و منطق های ناشی از نهادها موجب تغییراتی در خود آن نهادها شوند. نکته نظری جالب در این مقاله اینست که دو عامل «خصوصیات بستر نهادی» و «جایگاه فرد یا سازمان تغییر دهنده در آن بستر» به عنوان دو عامل مهم که میتوانند با یکدیگر در این فرایند تاثیر گذار باشند، مورد بحث قرار گرفته شده بود. اگر با مثالی ساده بخواهم مصداقی خاص از این بحث را در شرایط کنونی توضیح دهم، مثلا در شرایط بحران کرونا به علت عاملی محیطی، نوعی تنش و اختلال در ادامه عملکرد برخی نهادها و گفتمان های سنتی مربوطه به آنها مانند نهاد «آموزش» چه در مدارس و چه در دانشگاه ها به دلیل تعطیلی های مربوطه ایجاد شده است. حال اگر فرد یا افراد یا سازمان هایی بتوانند همراه با عاملیتی که در انتخاب گفتمان های مربوط به «آموزش مجازی» دارند و به علت جایگاه و مشروعیت خوبی که در بین فعالان نهاد آموزش دارند، گفتمان آموزش مجازی را تقویت کنند، ممکن است قادر باشند تا تغییراتی نهادی در آموزش کشور ایجاد کنند. این تغییرات می تواند در جهت تقویت نهاد آموزش مجازی و موجب جایگزینی حداقل بخش هایی از منطق آموزش سنتی با منطق آموزش مجازی شود. گر چه مقاله ذکر شده بر اساس بررسی های موجود در برخی تحقیقات مطرح کرده است که عاملان این تغییرات نهادی ممکن است از ابتدا الزاما به صورت آگاهانه «قصد تغییرات نهادی» نداشته باشند، اما در هر حال این عاملان در نقاطی از این فرایند، آگاهانه بر ارزشمندی آموزش مجازی و قابلیت بهره گیری از آن در حل مشکلات ناشی از شرایط محیطی تاکید داشته و برای آن کوشیده اند.
پیشنهاد می کنم که اصالت برای عاملان تغییرات نهادی بسیار ضروری است. به خصوص اگر این اصالت در کنار این قرار گیرد که آن عاملان دارای مشروعیت و جایگاه قابل قبولی در نزد فعالان آن نهاد باشند. اگر چه احتمالا رسیدن به آن جایگاه از مشروعیت به دلیل عمل و موفقیت در راستای همان منطق نهادی موجود بوده است، اما احتمالا در مقطع زمانی خاصی، نوعی بیداری و آگاهی با تقویت اصالت موجب می شود که آن فعال در راستای آگاهی و قصدمندی خود در جهت اقداماتی اصلاحی تلاش کند. این اصالت ممکن است موجب شکل گیری تغییراتی نهادی در طی زمان بشود و جایگاه عامل تغییر اصیل موجب تاثیرات قوی تری در این تغییر با تاثیر گذاری بر سایر نقش آفرینان شود. اگر این گزاره صحیح باشد، آنگاه در کنار گفتمان نظریه نهادی، به نظر باید گفتمان بازگشت به اصالت را همواره فعال نگاه داشت. زیرا انسان هایی که در بستر نهادهای موجود فعالیت می کنند، در صورت آگاهی به حقایقی جدید یا تعاملی که با منطق نهادهای دیگر و گفتمان های متفاوت دارند، با عاملیت، انتخابگری و اصالت خود می توانند قادر به انجام تغییراتی نهادی باشند. حال ممکن است این افراد از همان ابتدا قصد تغییر نهادی داشته باشند و یا حتی ممکن است بدون نیاز به توجه به چنین هدفی، صرفا به علت اصالت و انتخاب گری ورود به تجربه ای جدید با منطقی جدید، با به حرکت در آوردن افرادی دیگر، زمینه ساز تغییرات نهادی قابل توجهی شوند. به علاوه، اصالت فردی این عاملان تغییر می تواند در راستای ایجاد تقویت آگاهی جمعی، اطمینان بخشی و تقویت فضای اعتماد و انرژی جمعی برای تقویت فرایند تغییر بسیار موثر باشد. تقویت اصالت سایر افرادی که در این تغییرات فعال هستند و کمک می کنند، ولو اینکه نقش اصلی در هدایت این تغییرات را نداشته باشند، بسیار مهم است. چنانچه از این زاویه به موضوع بیندیشیم، ترویج گفتمان بازگشت به اصالت در همه سطوح سازمانی و اجتماعی، در کنار منطق های نهادی رایج، چراغی را در این مسیر روشن نگاه خواهد داشت تا همواره مکانیزم هایی برای اثر گذاری عاملیت انسانی بر شکل گیری تغییرات نهادی، برای ادامه پویایی و شکل گیری زندگی بهتر و متعالی تری برای انسان ها وجود داشته باشد.
Battilana, J., Leca, B., & Boxenbaum, E. (2009). How Actors Change Institutions: Towards a Theory of Institutional Entrepreneurship. Academy of Management Annals, ۳(۱), ۶۵-۱۰۷.
دیدگاهها
سلام بر جناب دکتر علوی کوشش…
سلام بر جناب دکتر علوی
کوشش شما در این راه مشکور باد.
من همیشه درباره تفاوت یا به تعبیر شما متناقض نمایی میان انسان/ و بودن و اصالت او با اجتماع/ و اعتبار و نهادهای آن، این آیه را در نظر می گیرم: الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه که رابطه تنگاتنگ نیت/ ایمان و عمل شایسته را نشان می دهد. نیت که امری درونی است متناظر اصالت فرد است. حرف اول به آن مربوط است. همان است که قابلیت تعالی و جاودانگی دارد. اما اگر بخواهد در حیطه اجتماع گسترش و تحکیم یابد و نور آن از درون افراد به بیرون اجتماع بتابد نیاز به عمل و نهادسازی دارد. نهادهای اجتماع اصالت افراد را عینیت و تداوم و تحکیم می بخشند. با این نگاه هر دو لازم اند و بر هم اثر می گذارند.
پاسخ
جناب آقای بینش گرامی
با سلام و تشکر از اعلام نظرتان. انشالله همه افرادی که در راه تقویت اصالت حقیقی تلاش می کنند، با یاری خداوند موفق شوند که نهادهای پیرامونی خود را نیز ارتقاء بخشند. چالش اصلی که خواهند داشت تغییر در نهادهایی است که مانع تقویت اصالت است. افرادی که در این نهادها می توانند صاحب تاثیر باشند قاعدتا نقش مهمی خواهند داشت.
به امید دیدار
یک تئوری بین رشته ای
باسمه تعالی
جناب دکتر علوی، استاد گرانقدر سلام و عرض ادب
سپاس بابت نوشتار ارزنده شما و به اشتراک گذاری آن
بنده با نظریه نهادی در درس دکتری اقتصاد نهادگرایی در خدمت دکتر متوسلی عزیز آشنا شدم. یک نظریه اقتصادی که بر اساس مبانی فلسفی، حقوقی و روانشناختی خاصی شکل گرفته است.
همچنین با مبحث کارآفرینی نهادی که موجب تغییر در ساختارهای نهادی اقتصادی-اجتماعی است در حین مطالعات اولیه رساله دکتری درباره کارآفرینی اجتماعی آشنایی یافتم.
و موضوع عاملیت را در محضر حضرتعالی آموختم و برایم بسیار ارزشمند بود، این که رفتار انسان نه مطلقا تحت تاثیر محیط و نه مطلقا تحت تاثیر درونیات خود است بلکه در فضایی پویا هم از اینها تاثیر میپذیرد و هم بر اینها تاثیر میگذارد.
حین خواندن نوشتار حاضر نکات و سوالاتی به ذهنم متبادر شد و چه چیزی بهتر از این که مطالعه یک نوشتار، انسان(و خصوصا یک دانشجوی دکتری) را به فکری عمیق فروبرد:
۱. چه چیزی باعث می شود یک نهادبرای عده ای مطلوب برای عده ای نامطلوب و برای عده ای بی اهمیت جلوه کند؟
۲. آیا اصالت داشتن در عمل به معنای بی نهادی است یا به معنای حفظ نهادهای مطلوب و تغییر نهادهای نامطلوب و یا حتی به معنای حفظ تمامی نهادها؟
۳. آیا میتوان کارآفرینی نهادی را به منزله حلقه دوگانه یادگیری اما در محیط کلان دانست؟
۴. تغییر نهاد یک عرض است بر کارافرینی نهادی یا یک هدف؟
۵. در ابعاد کلان جامعه حاصل تقابل اصالتهای فردی متضاد و معارض چیست و چگونه به رشد/انحطاط جامعه کمک میکند (که الیته خود رشد و انحطاط را در این دیدگاه عامل تعیین میکند و لذا در تعریف آن نیز اختلاف وجود خواهد داشت)؟
۶. تحولات نهادی آیا از طریق توسعه یک عاملیت فردی به یک عاملیت جمعی محقق می شود یا از طریق زیرکی عامل بر عمومی از مردم که عاملیت در آنها توسعه نیافته است؟
۷. چه چیزی باعث می شود یک فرد کارافرینی نهادی انجام دهد؟ آیا پارامترهای شخصیتی لازم در حین تولد شخص شکل گرفته یا در حین تربیت وی و یا این که عامل بودن یک انتخاب عاملانه برای او بوده است؟
۸. آیا می توان تصور کرد که شخصی کارافرینی نهادی انجام دهد و موفق به تغییر نهادهایی گردد اما عامل نباشد؟ مثلا این که طبق یک عادت شخصیتی برای خلاقیت و بدون آگاهی چنین کند؟
با عرض پوزش بابت طولانی شدن نظر حقیر
تندرست و شادمان و پیروز باشید
پاسخ: یک تئوری بین رشته ای
جناب آقای شریعتی
با سلام
از طرح سوالات دقیق و خوبتان متشکرم. درباره برخی سوالات شما نکاتی به نظرم می رسد که به اختصار تقدیم می کنم. اما طبیعتا گفتگوی مستقیم و مفصل تری نیاز دارد که می توانیم برای آن تا حد امکان هماهنگ کنیم.
۱. چه چیزی باعث می شود یک نهاد برای عده ای مطلوب برای عده ای نامطلوب و برای عده ای بی اهمیت جلوه کند؟ قاعدتا در هر نهادی گفتمان و مجموعه باورها، دیالوگ ها و رفتارهایی وجود دارد که مخاطبان نگرش های خاصی به آنها پیدا می کنند و درباره آن نهاد قضاوت می کنند. از طرفی نهادها به منابع قدرت خاص خود هم متصل هستند و واکنش های متفاوتی ایجاد می کنند.
۲. آیا اصالت داشتن در عمل به معنای بی نهادی است یا به معنای حفظ نهادهای مطلوب و تغییر نهادهای نامطلوب و یا حتی به معنای حفظ تمامی نهادها؟ اصالت داشتن معطوف به پذیرش آگاهانه و مختارانه یک نهاد خاص است و در عین حال گشودگی به گفتمان نهادهای دیگر برای اینکه بتوان به حقیقت رسید. اصالت نیازمند بازنگه داشتن دریچه شناخت حقیقی از سایر نهادها در عین زندگی کردن باورهای خود است. در اینباره به مولفه های مفهوم اصالت در کتاب بازگشت به اصالت مراجعه فرمایید.
۳. آیا میتوان کارآفرینی نهادی را به منزله حلقه دوگانه یادگیری اما در محیط کلان دانست؟ ایده جالبی است. البته اگر تحول نهادی ایجاد شده معطوف به یادگیری دو حلقه ای باشد.
۴. تغییر نهاد یک عرض است بر کارافرینی نهادی یا یک هدف؟ پاسخ دقیقی نمی توانم به این بدهم. اما صرفا به صورت ایده ای اولیه فکر می کنم که قاعدتا نهادها در گذر زمان برای اینکه بتوانند ماموریت اصیلی را تحقق بخشند احتمالا نیاز به تغییرات و حتی تحولاتی در خود هستند. از اینرو شاید گذاشتن آن در ردیف یک موضوع «عرضی» شاید خیلی صحیح نباشد اما به هر حال نیاز به بررسی بیشتر دارد.
۵. در ابعاد کلان جامعه حاصل تقابل اصالتهای فردی متضاد و معارض چیست و چگونه به رشد/انحطاط جامعه کمک میکند (که الیته خود رشد و انحطاط را در این دیدگاه عامل تعیین میکند و لذا در تعریف آن نیز اختلاف وجود خواهد داشت)؟ سوال شما برایم قابل درک است. اما به نظرم شاید تعریفی که از اصالت داریم متفاوت باشد و پیامدهای اصالت فردی بسته به تعریف ما از آن دارد که تعارض ایجاد کند یا خیر. در اینباره به مولفه های مفهوم اصالت از جنبه های فلسفی و اخلاقی در کتاب بازگشت به اصالت مراجعه فرمایید.
۶. تحولات نهادی آیا از طریق توسعه یک عاملیت فردی به یک عاملیت جمعی محقق می شود یا از طریق زیرکی عامل بر عمومی از مردم که عاملیت در آنها توسعه نیافته است؟ شاید هر دو طریق مطرح و اثرگذار باشد و در ادبیات این حوزه هر دو مطرح باشد. اما تحولات مبتنی بر عموم نیز به رهبری نیاز دارد که آنهم معطوف به عاملیت است.
۷. چه چیزی باعث می شود یک فرد کارافرینی نهادی انجام دهد؟ آیا پارامترهای شخصیتی لازم در حین تولد شخص شکل گرفته یا در حین تربیت وی و یا این که عامل بودن یک انتخاب عاملانه برای او بوده است؟ احتمالا پاسخ به این سوال به پاسخ به سوال به خصوصیات عمومی کارآفرینان هم مرتبط باشد. اما فکر می کنم امروزه کمتر این نوع پدیده ها را صرفا به خصوصیات فردی مرتبط می کنند و عوامل بافتاری هم نقش مهمی دارند.
۸. آیا می توان تصور کرد که شخصی کارافرینی نهادی انجام دهد و موفق به تغییر نهادهایی گردد اما عامل نباشد؟ مثلا این که طبق یک عادت شخصیتی برای خلاقیت و بدون آگاهی چنین کند؟ فکر می کنم کارآفرینی نهادی به دلیل دشواری آنها، غیر خطی بودن و طولانی بودن مسیر و هم پیچیده بودن آن بیشتر نیازمند عاملیت باشد تا تاب آوری، خود انگیزشی، اثرگذاری و یادگیری و انعطاف بیشتری در آن در طی مسیر شکل گیرد. به علاوه فکر می کنم که در این نوع کارآفرینی تصمیم گیری های اخلاقی پیچیده ای وجود داشته باشد و در سر دو راهی های اخلاقی سخت نیاز به عاملیت داریم. به علاوه رهبری این نوع تحولات نیازمند تاثیر گذاری بر دیگران است که به نظرم در موقعیت های پیچیده ای که رهبران با آن مواجه می شوند فرق رهبران عامل و غیرعامل خود را نشان می دهند.
با تشکر مجدد
سپاس
جناب دکتر صمیمانه بابت وقتی که گذاشتید و بابت معرفی کتاب متشکرم...
با آرزوی توفیقات روزافزون
افزودن دیدگاه جدید