به نام خدا. مدتی است افرادی را ملاقات میکنم که در کسوت مدیر یا سرپرست درامدهاند، اما هنوز در حسرت لذات حاصل از حل مسائل فنی و انجام فعالیتهای کارشناسی و غیر مدیریتی خود هستند. از تعامل با کارشناسان حوزه مدیریت خود لذت نمیبرند. مدیریت را دنیایی خشن در مییابند که هم روح و روان خود، و هم دیگران را با انجام ان در عذاب قرار میدهند. مدیریت حقیقتا کاری سخت است. داشتن احساس مسئولیت در کنار سر و کار داشتن با بسیاری از محدودیتها و نابسامانیها و رفتارهای تخریبی و رقابتی برخی از دیگران. البته این حالت می تواند علل گوناگونی داشته باشد، اما یکی از علل احتمالی آن فقدان تجارب عمیق درونی لذت بخش از مدیریت می تواند باشد. در کنار این افراد، گروه دیگری از مدیران ارشد هم هستند که خستهاند و هر روز به پایان دوره مسئولیت خود میاندیشند، سختیها و فشارها ادامه مدیریت را بر آنها سخت کرده و ناچارند که مدیریت را در جلسات طولانی و کم نتیجه و پشت بحثها و درگیریها با تحمل زیاد دنبال کنند. در این شرایط حرف زدن از «لذات عمیق در مدیریت» شاید حرفی شعاری به نظر آید، اما اگر «اصالت» چرایی انجام مدیریت در درون مدیری زنده و تقویت شود و بتواند شایستگیهای مدیریتی خود را نیز تقویت نماید، «شور و زیبایی» نیز در کنار ایدههای حرفهای و سازمانیاش نقش خواهد بست و زمینههایی را برای درک لذتهایی عمیق از مدیریت خود تجربه خواهد کرد. شاید نمونههای زیر مثالهایی واقعی از تجارب درونی شما در مدیریت برای تجربه لذاتی عمیق باشد:
- وقتی که کارشناسی جدید به شرکت اضافه میشود و بر پایه تدابیر و رهبری شما و با تلاش و امیدواری خودش، پس از مدتی در بین همکاران خود احساس موفقیت میکند؛
- وقتی که به دلیل حسن مدیریت و رهبری شما، خانوادهای از این خوشحال است که یکی از اعضایش، برادر یا پدر، خواهر یا مادر، احساس موفقیت، افتخار و امید دارد؛
- آنگاه که میتوانید ایدهای را در عمل تبدیل به ارزشی پایدار برای سایر انسانها کنید، تا آنها زندگی سعادتمندانهتر و شاداب تری داشته باشند؛
- آنگاه که حس بودن و اثربخش بودن را به یکی از همکاران خود میدهید، چون از او بابت تأثیر گذاریاش تشکر کردهاید و قدردان وی هستید؛
- چون امید به تحقق ایدهای دارید، به دیگران امید و انرژی مثبت میدهید، و به زندگی خود و دیگران معنا میدهید؛
- چون در پی رشد استعدادهای خود و دیدن خود در وضعیتی هستید که ارزش آفرین باشید، از رشد خود و دیدن رشد دیگران در کنارتان لذت میبرید؛
- زمانی که حس «من» بودن را به «ما» بودن تبدیل میکنید، جمعی را در جهت هدفی ارزشمند گرد یکدیگر میآورید، و به آنها امید و انرژی حرکت میدهید؛
- زمانی که امیدی را ایجاد میکنید تا با تلاش بیشتر، مسائلی که دیگران حل نکردهاند را در کنار همکاران خود حل میکنید، و با حل ان مسایل پنجرههای ذهنی و هیجانی جدیدی به روی مسیر اینده شما، همکارانتان، و سازمان محل کارتان باز میشود؛
- لحظاتی که استراتژی کارآمد جدیدی را در ذهن پرورش میدهید که به دلیل تصور ارزش آفرین بودن آن، فقط به آن فکر نمیکنید، بلکه آن را دوست داشته و از تلاش برای تحقق آن لذت میبرید؛
- و لحظاتی که برای موفقیت در آنچه میخواهید به عنوان یک إنسان «آنگونه در درون خود» باشید، زندگی سازمانی و حرفهای را بخش مهمی از سفر زندگی خود و سرشار از فرصتهایی مغتنم مییابید، حتی وقتی خیلی چیزها علیه شما باشد...
اینها نمونههایی بودند که میتوانند بخشی از لذات مدیریت در شما باشند. امیدوارم شما هم تجارب لذات مدیریت خود را با دیگران به اشتراک بگذارید. بررسی جنبههای زیباییشناختی مفاهیم سازمانی و رهبری سازمانی از زمینههایی است که توجه بیشتر محققان و مدیران را در این مقطع زمانی میطلبد.
دیدگاهها
با سلام
از عبارت " سفر زندگی خود و سرشار از فرصتهایی مغتنم " بسیار لذت بردم
اساسا موضوع بسیار با اهمیتی در سارمان های ما هست که بایستی تعمیق گردد به هر حال لذت بردیم .
ارداتمند
مطلب بسیار جالب و تامل برانگیزی است.
فکر میکنم داشتن همین احساس ها و تجربه کردن این لذات علاوه بر توسعه فردی مدیران، خود میتواند عاملی برای ماندگاری آنها نیز باشد.
یکی دیگر از لذات مدیریت، تشکیل یک تیم (منظور واحد تحت سرپرستی) است. وقتی یک واحد را از اول شروع به تشکیلش میکنید و افراد را به تیم اضافه میکنید و مراحل رشد و توسعه آنرا مشاهده میکنید واقعا لذت بخش است؛ اینطوری تحمل پستی بلندیهای مسیر بسیار آسان تر خواهد بود.
با سلام و تشکر از شما
با خواندن متن شما نکته ای به ذهنم رسید که فکر می کنم در متن شما هم نهفته باشد و اتفاقا اخیرا فکر مرا مشغول کرده است. اگر اشتباه نکنم یکی از مضمون های موجود در مثال های شما، مضمون «اثرگذاری مثبت من بر خود، دیگران و محیط» است. مضمون آشنایی که به عنوان یک دانشجو به همراه دوستانم از ابتدای ورود به دانشکده مدیریت راجع به آن شنیدیم و صحبت کردیم. نکته ای که برایم در این مضمون جلب توجه می کند، و این نکته را پس از ورود به بازار کار دریافتم، این است که، در این مضمون روی دو مفهوم می توان تمرکز و تأکید داشت، یکی «اثرگذاری مثبت» و دیگری «من». تمرکز روی هر کدام از این مفهوم ها می تواند نوع لذت بردن از مدیریت را تغییر دهد و روی رویکردهای اجرایی مدیر نیز تأثیر بگذارد.
برای روشن تر شدن منظورم، مثالی می زنم. مثلا در مثال دومی که شما مطرح فرمودید، من به عنوان یک مدیر می توانم بگویم
۱- خوشحالم که این «من» هستم که توانستم با حسن مدیریت و رهبری ام خانواده ای را خوشحال کنم (با تأکید بر روی مفهوم «من»)
۲- خوشحالم که توانستم با حسن مدیریت و رهبری ام و همراهی سایر عوامل «خانواده ای را خوشحال کنم» (با تأکید بر روی مفهوم اثرگذاری مثبت، در اینجا خوشحال کردن خانواده ای)
(این جانب هر دو نوع این خوشحالی ها را در خودم و اطرافیانم مشاهده کرده ام) با توجه به اشاره ای که به «اصالت» در چرایی انجام عمل فرمودید و اینکه در یادداشت «انسان اصیل کیست؟» نوشتید که انسان اصیل، خودخواه نیست و از دیگران می آموزد، فکر می کنم مدیر اصیل احتمالاً به نوع دوم خوشحالی نزدیک تر است. به علاوه فکر می کنم خوشحالی نوع ۱ چیزی متفاوت از خودخواهی است، اما همچنان می تواند اشتراکاتی با خودبینی داشته باشد و از این رو شاید اثرات نامطلوبی بر خود و دیگران به دنبال داشته باشد.
سركار خانم شريفان
سلام و ممنون از دقت نظر شما
خودبيني و خودشيفتگي لإيه هاي دروني پيچيده اي دارد كه حقيقتا اين احتمال را مي دهم كه در خيلي از حالات اگر بي مراقبت از خود باشيم ممكن است به سراغ ما بيايد، حتي در جاهايي كه احتمال ان را نمي دهيم. از اينرو همراستا با نوشته شما، احتمالا در هنگام هر نوع موفقيتي بايد منتظر وسوسه هاي ان بود. شايد مرور يادداشت خودشيفتگي و راه هاي مديريت ان كه قبلا تقديم شده است در اينجا هم مفيد باشد. يك نكته مهم ديگر اينكه به نظر صاحبنظران متعددي در حوزه رهبري سازماني، ورود به مراحل بلوغ بالا در رهبري سازماني حركت از سمت "من" به "ما" است. اين سطح بلوغ به واقع ارزش آفريني هاي بزرگي توليد مي كند.
تشكر مجدد. علوي
افزودن دیدگاه جدید